گنجور

 
مسعود سعد سلمان

روز خورست ای به دو رخ همچو خور

تافت خور از چرخ فلک باده خور

باده خور و نیز مرا باده ده

خوبی احوال زمانه نگر

عدل جهاندار ملک ارسلان

باغ ارم کرد جهان سر به سر

آنکه چو او شاه به جود و به عدل

چشم فلک نیز نبیند دگر

تا بود از تاج سر افراز ملک

باد به گیتی ملک و تاجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

گر نکشی سر ز برم ای پسر

عمر برم با تو به شادی بسر

ور ببری پای خود از دام من

دست من و دامن تو ای پسر

بر سمن از مورچه داری نشان

[...]

وطواط

ای در تو مقصد اهل هنر

بر در تو حادثه نکند گذر

منهزم از خلق تو خیل فساد

منتظم از نطق تو عقد گهر

خدمت تو پیشهٔ هر کامگار

[...]

مولانا

رحم کن ار زخم شوم سر به سر

مرهم صبرم ده و رنجم ببر

ور همه در زهر دهی غوطه‌ام

زهر مرا غوطه ده اندر شکر

بحر اگر تلخ بود همچو زهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه