بتی یافتم دوش گفتم به حرص
که امشب جماعی فراوان کنم
رگ من بخسبید و خفته بماند
ندانستمش تا چه درمان کنم
بدو گفتم ار چاره آن کنی
که این لت شود تا در انبان کنم
حقیقت تو را آنچه باید ز من
به جای تو از مردمی آن کنم
مرا گفت اگر زآنکه موسی شوم
عصای تو در دست ثعبان کنم
چه خواهی ز من من نه عیسی شوم
که اندر چنین مرده ای جان کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین داد پاسخ که فرمان کنم
ز دیدار او رامش جان کنم
بهر چت مرادست فرمان کنم
هر آنچم تو فرمان دهی آن کنم
جهان را بدو چشم گریان کنم
دل دیو و جادو هراسان کنم
سپهدار گفتا که فرمان کنم
سر شیر در خم چوگان کنم
بدو گفت دستور فرمان کنم
همه هرچه فرمان دهی آن کنم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.