حسنت به فتح کشور دل اهتمام کرد
اسباب شهریاری خود را تمام کرد
از زلف و خال، لشکر چین و حبش کشید
وز مژهٔ کشنده دو صف انتظام کرد
با فوجی از کرشمه، دو از غمزه، صد ز ناز
در گوشهٔ نگاه تو آمد قیام کرد
چشم تو زان میانه امیر نظام شد
با یک اشاره کار دل ما تمام کرد
مژگان که کرد روی به محراب ابروان
مانا برای شاه دعای دوام کرد
قربان زور پنجه ی حسنم که یک نظر
چندین هزار شه، چو «وفایی» غلام کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیبایی و جذابیت محبوب خود میپردازد و از تأثیر آن بر قلب و روح خود سخن میگوید. محبوب به مانند یک فرمانده پیروز، با زیباییهایش (چشم، زلف و ابرو) لشکر دل را به تسلیم واداشته است. نگاه او قدرتی دارد که حتی با یک اشاره، احساسات و دلهای عاشقان را درهم میریزد. شاعر همچنین به قدرت و تأثیر حضور محبوب اشاره میکند که میتواند چندین هزار دل را به خدمت خود درآورد. در کل، شاعر دلبستگی و عشق عمیق خود را به محبوب توصیف میکند و از تأثیرات زیباییاش بر زندگیاش میگوید.
هوش مصنوعی: زیبایی تو دلها را تسخیر کرده و به دنبال آن، راههای سلطنت و فرمانروایی خود را بهطور کامل فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: از زلف و خال او، لشکری زیبا و دلربا به تصویر کشید و با مژههای جذابش، گروهی منظم و دلنواز ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: جمعی با زیبایی و ناز و رفتار دلربا، با حالتی گناهآلود و شیطنتآور، از چشم تو به چالش آمدند و به حالت ایستاده در برابر زیبایی تو قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: چشم تو به عنوان یک مقام و متولی، با یک اشاره، کار دل مرا به پایان رساند.
هوش مصنوعی: چشمها و ابروهای زیبای او باعث شد که برای شاه دعا کند تا همیشه و پایدار بماند.
هوش مصنوعی: من به خاطر قدرت و زیبایی چهرهی حسن آمادهام؛ چرا که یک نگاه او برای من به اندازهی هزار پادشاه ارزش دارد. مانند «وفایی» که به عنوان خدمتکار در خدمت او قرار گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا شهریار دادگر آهنگ شام کرد
صبح مخالفان همه در شامشام کرد
پیرار بر عدو ظفر از سوی بلخ یافت
وامسال بر ظفر سفر از سوی شام کرد
یک سال شد به شرق و دگر سال شد به غرب
[...]
یارم ز در درآمد و بر من سلام کرد
درباب التفات بسی احترام کرد
دل خود نبود با من و جانم ز بس شتاب
بر پای جست و از سر عزت سلام کرد
پیشش به سر دویدم ودر بر گرفتمش
[...]
رفتی به باغ سرو به پیشت قیام کرد
دوتاه شد بنفشه و بر تو سلام کرد
سوسن زبان گشاد که گوید ثنای تو
چون انتها ندید زبان را به کام کرد
گل وام خواست از رخ خوب تو رنگ و بوی
[...]
آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد
شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد
جای جواب خواستمش جان دهم چو او
دست ادب به سینه نهاد و سلام کرد
یک دم نکرد در نظر من مقام لیک
[...]
هردل که جز خیال تو در وی مقام کرد
خلوتسرای خاص ترا وقف عام کرد
تا خون خلق بر لب لعلت حلال شد
آب حیات بر همه عالم حرام کرد
از نوش وصل جان فلک سوختم زرشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.