کشیده طره سر از اختیار عارض قامت
گناهکار، سیه رو بود به روز قیامت
شهید چشم توام بوسه ای نکرده ز لعلت
خراب مست شدم جرعه ای نخورده از جامت
مرو به حلقه ی عشاق و شور و فتنه میفکن
چنین مکن که قیامت به پا شود از قیامت
هزار بار دل مردمان ز داغ تو خون شد
بریخت خون دل خود ندیده دیده به کامت
به روی و موی خودم وعده داده ای که بیایی
خلاف وعده چه شد، نه نهار بود نه شامت
ز جان و دل گذرد هر که زلف و خال بیند
مگر تو جایل و وان زلف و خال دانه و دامت
مرا بگوی که گردن زنند و سر بشکافند
هوای عشق تو از سر نمی رود به سلامت
قد تو سرو نگویم رخ تو لاله نخوانم
که سرو بنده ی بالای تو است و لاله غلامت
کسی که با تو نشیند عجب که جز تو گزیند
چنین که شهد و شکر خیزد از بیان و کلامت
شکر که دید گل افشان و گل که دید شکربار؟
سخن بگوی و بفرما: که معجز است و کرامت
اگر حدیث دهانت به شاخ گل بنویسم
درخت گل شکر آرد به بار تا به قیامت
بریز خون من و جان من ز حشر میندیش
که کشتگان تو از جان گرفته اند غرامت
نگاهت از مژه و ناز قصد جان و دلم کرد
به یک اشاره دو عالم گرفت امیر نظامت
به آفتاب پرستی شده است شهره «وفایی»
چو خط رنگ فرنگت، چو زلف غالیه فامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و دردناک شاعر به معشوقش است. شاعر از زیبایی معشوق و تاثیر آن بر قلب و جان خود سخن میگوید و از عواطف شدیدش در مواجهه با این زیبایی مینویسد. او از عذاب و غم ناشی از دوری از محبوب و همچنین وعدههایی که به وی داده شده و هیچگاه محقق نشده، ابراز ناامیدی میکند. شاعر همچنین از قدرت نگاه و زلف معشوق میگوید که همچون سلاحی جانش را هدف قرار داده. در نهایت، شعر به تصویر کشیدن زیباییهای معشوق و تأثیر عمیق آن بر زندگی و احساسات شاعر میپردازد.
هوش مصنوعی: موهای زیبا و رها شده او به طرز عجیبی از صورتش خارج شده و چهرهاش در روز قیامت، سیاه و ناپاک به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ای شهید چشم تو، من بدون اینکه بوسه ای بر لب های تو بزنم، از زیبایی تو مست و بیخود شدهام و حتی بدون اینکه جرعه ای از جام من، نمیتوانم خود را کنترل کنم.
هوش مصنوعی: به جایی نرو که عشق و شور و جنون در آن باشد و اینگونه عمل نکن که باعث برپایی قیامت و شورش بزرگ میان مردم شوی.
هوش مصنوعی: دلهای بسیاری از غم تو به درد آمده و اشکها بر خود ریختهاند، اما خودت هرگز غم خود را ندیدهای و در هر حال به شادی و خوشی مشغولی.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و صفای خود به من قول دادهای که خواهی آمد، حالا چرا به قولت عمل نکردی؟ نه وعده ناهاری بود و نه شام.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و جذابیت را ببیند، از عشق و احساساتش عبور میکند، مگر تو که با زلف و خال خود، آنقدر جذاب و دلربایی که دیگران را به دام میاندازی.
هوش مصنوعی: به من بگو که اگر بخواهند گردن مرا بزنند و سرم را بشکافند، این عشق تو هیچ وقت از ذهن و دلم بیرون نمیرود و بیخیالم نمیشود.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم بگویم قامت تو مانند سرو است و چهرهات را به لاله تشبیه کنم، زیرا سرو زیر سایهی توست و لاله هم در خدمت توست.
هوش مصنوعی: آن کس که در کنار تو نشسته است، جای تعجب نیست که جز تو را انتخاب کند؛ زیرا که از گفتار و سخنان تو شیرینی و لذت همچون عسل و شکر به چشم میآید.
هوش مصنوعی: خوشحال شو که گلی را دیدی که در حال پخش عطر و زیبایی است و گلی را دیدی که پر از شکر و شیرینی است. حرف بزن و بگو که این زیبایی، نوعی معجزه و مقام والاست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم سخنان تو را مثل گل بنویسم، درخت گل تا قیامت شکرخرج میکند و میوه میدهد.
هوش مصنوعی: بریز خون من و جانم را بگیر، اما اگر به روز قیامت فکر میکنی، بدان که کسانی که تو را کشتهاند، غرامت جانشان را پس دادهاند.
هوش مصنوعی: نگاه تو با زیبایی و نازش به قلب و جانم آسیب زد و با یک اشارهات هر دو عالم را تحت فرمان خود قرار دادی.
هوش مصنوعی: شهره «وفایی» به دلیل عشق و علاقهای که به آفتاب دارد، شناخته شده است. مانند رنگی که در هنر فرنگی به کار میرود یا همچون زلفهای خوشبو و زیبا به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراق آن قد و قامت قیامت است قیامت
شکیب از آن لب شیرین غرامت است غرامت
به خدمت تو رسیدن صباح روی تو دیدن
سعادت است سعادت سلامت است سلامت
من از کجا و سلامت که عشق روی تو ورزم
[...]
سرشک دیده دلیلست و رنگ چهره علامت
که در فراق تو جانم چه جور برد و ملامت!
بیا، که از سر رغبت به نام عشق تو کردم
سرای سینه به کلی و ملک دل به تمامت
ز شرم خازن جنت در بهشت ببندد
[...]
زِ شور عشق مرا در سرست شور قیامت
تو ای که عشق نداری برو به راهِ سلامت
قیامتی است به هر گام راهِ عشق و بهشتی
خنک کسی که قیامت بدید تا به قیامت
کمانِ عشق حریفی کشد که باک ندارد
[...]
چو بر مزار من آید بجلوه آن قد و قامت
قیامت است قیامت، قیامت است قیامت!
رهی که محمل او میرود ز گریه کنم گل
بود که عزم رحیلش بدل شود به اقامت
ز خون همچو منی در گذر، وگرنه بمحشر؛
[...]
مر مکش که ترا می کنند خلق ملامت
وگرنه کشته شوم من، سر تو باد سلامت
مکش مرا که پشیمان شوی و سود ندارد
به کشته نالهٔ حسرت، به مرده آه ندامت
تمام عمر چه باشد که بینداز تو وفائی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.