خطا گفتم که زلفت مشک چین است
سواد چشم مستت حور عین است
تو دل خواهی، من از جان دست دارم
که در مهر وفا رسم این چنین است
جفا خواهی، وفا خواهی بفرما
که کار نازنینان نازنین است
چه گویم وصفت از شیرین دهانی
که سر روح با روح آفرین است
تو فرمودی قدم سرو روان است
مرا زین راستی علم الیقین است
خطای ما اگر حدی ندارد
عطای حق تعالی بیش ازین است
مترس از ترک خدمت ها «وفایی»
که خواجه «رحمة للعالمین» است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عادت نیز رامین همچنین است
مرو را دوستدار راستین است
چه چاره مر مرا بختم چنین است
ندانم چرخ را با من چه کین است؟
نظامی اکدشی خلوتنشین است
که نیمی سرکه نیمی انگبین است
چو ملکم این چنین زیر نگین است
چه جای ملکت روی زمین است
بتی لاغر میان فربه سرین است
که از سودای او خلقی حزین است
چه گویم از میان او؟ که وصفش
برو ز اندیشهی باریکبین است
قبای حسن شد بر قد او ختم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.