خوش همی غلتد به رویش طرهٔ پر پیچ و تاب
گر ندیدستی ببین هندو به دوش آفتاب
دوش در خواب من آمد چشم خواب آلود دوست
وین عجب در خواب بودم خواب می دیدم به خواب
شب چو می گریم به یاد رنگ و بوی عارضت
می دهد از خشت بالینم سحر بوی گلاب
چشم شهلای توام آتش به جان افروختند
ترک مست است این مگر کز دل همی جوید کباب
آب چشم و آتش دل بیقرارم کرده اند
چاره ای مطرب بگو، ساقی «بده جام شراب»
با نگاه مطرب و ساقی بر آن عهدم هنوز
بر نخیزم روز محشر جز به آواز رباب
چشم گریان «وفایی» بین و عکس زلف و رو
سنبل و گلدسته ای بربسته از یک قطره آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق سخن میگوید. شاعر به توصیف چهره محبوبش میپردازد و از خوابهایی که در آنها او را میبیند، سخن میگوید. زیبایی و جذابیت محبوب باعث میشود که شاعر به یاد او بگرید و از دلتنگی و آتش درونش بگوید. او همچنین به حسرت و آرزوهایش در مورد وصال محبوب اشاره میکند و از مطرب و ساقی میخواهد که جامی پر از شراب به او بدهند تا کمی از دردش بکاهد. در نهایت، او به تعهدش به عشق و زیبایی محبوب اشاره میکند و میگوید که در روز قیامت تنها با صدای ساز او برخواهد خاست.
هوش مصنوعی: موهای زیبا و پرپیچ و تاب او به قدری جذاب است که اگر آن را ندیدهای، باید با دقتی مانند نگاه به یک هندو که آفتاب را بر دوش خود دارد، به آن بنگری.
هوش مصنوعی: دیروز در خوابم دوستی را دیدم که چشمانش خواب آلود بود. جالب اینجاست که من خودم در خواب خواب میدیدم.
هوش مصنوعی: زمانی که شب به یاد زیباییها و عطر تو اشک میریزم، صبحگاه بر بالینم بوی گلابی میپیچد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و دلربای تو آتشی در جانم روشن کردهاند. این حال و هوای من شبیه حال مستی است که از دلش میخواهد چیزی داغ و لذیذ به دست آورد.
هوش مصنوعی: عوضی نشستهام، اشکهایم مثل آب میریزند و دلتنگیام مثل آتش سوزان است. دارم دیوانه میشوم، ای نوازنده، لطفاً راه حلی بگو که ساقی، یک لیوان شراب به من بدهد.
هوش مصنوعی: با نگاه دلنشین موسیقیدان و سرویسدهنده، بر سر عهدی که با خودم بستهام هنوز هم قصد برخاستن در روز قیامت ندارم، مگر به صدای دلنواز رباب.
هوش مصنوعی: به تماشای چشمان اشکبار «وفایی» بپرداز و ببین که چگونه از یک قطره آب تصویری از زلف و چهره و سنبل و گلدسته شکل گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.