معنی حسن تو در صورت جان میبینم
عکس رخسار تو در جام جهان میبینم
دفتر حسن بتان را بنظر می دارم
از تو در هر ورقی نام و نشان میبینم
غمزه ایت را چو نظر میکنم از هر نظری
همه بر حسن رخت را نگران میبینم
گرچه از دیده اغیار نهانمی گردی
منت از دیده اغیار عیان میبینم
میکنم هر نفسی دیده از نور تو وام
تا بدان دیده ترا گر بتوان میبینم
خویشتن را چو منم سایه تو زان شب و روز
در پیت بر صفت سایه دوان میبینم
که هویدا شوی از فرط نهانی بر من
گاه از فرط نهانیت عیان میبینم
تو یقینی و جهان جمله گمان من بیقین
مدتی شد که یقین را ز گمان میبینم
تو مرا مغربی از من به من و در من بین
چند گویی که ترا درد گران میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار درباره زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگویند. شاعر در خطوط ابتدایی ابراز میکند که زیبایی و صورت معشوق را در وجود خود و همچنین در جهان پیرامون میبیند. او با تأکید بر اینکه حتی غمزههای معشوق را در هر نگاهی میبیند، نشان میدهد که عشق و زیبایی او را تحت تأثیر قرار داده است. حتی اگر معشوق از دیدگان دیگران پنهان شود، شاعر همچنان او را در دل و وجود خود حس میکند. در نهایت، شاعر به وجود وابستگی و نزدیک بودن معشوق به خود اشاره میکند و اینکه این عشق برای او واقعیتی عمیق و بیقید و شرط است. این شاعر با ظرافت زیباییهای معشوق را توصیف کرده و به عمق احساساتش نسبت به او میپردازد.
هوش مصنوعی: من زیباییهای تو را در وجود خودم احساس میکنم و همچنان تصویر چهرهات را در جهان و در هر آنچه که میبینم به وضوح مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: من دفتر زیباییهای معشوقان را میبینم و در هر صفحهاش، نام و نشانی از تو را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: هر بار که به نگاه تو فکر میکنم، از هر جنبهای که بنگرم، زیبایی چهرهات را میبینم و همه چیز را به خاطر آن زیبایی تحت تأثیر قرار میدهم.
هوش مصنوعی: هرچند که از چشم دیگران پنهان میشوی، اما من در سراغت از دید آنها خبری دارم.
هوش مصنوعی: من هر لحظه با چشمانم وامدار نور تو هستم، تا اگر ممکن باشد، تو را با همان چشمان ببینم.
هوش مصنوعی: من خودم را مانند سایهی تو میبینم که در شب و روز همیشه در کنار تو هستم و به صفات تو در حال حرکت و زندگی هستم.
هوش مصنوعی: تو آنقدر پنهانی که گاهی از شدت پنهان بودنت، خود را به وضوح نشان میدهی.
هوش مصنوعی: تو حقیقتی و در حالی که همه چیز برای من فقط گمان و ظن است، به مدت طولانی است که یقین را در سایه گمان مشهود میبینم.
هوش مصنوعی: تو مرا به گونهای میبینی که گویی از خودم جدا هستم و در درونم مینگری، در حالی که من میبینم تو دردی عمیق و سنگین داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
سیرم از خوان سیهکاسه گردون، هرچند
قرص مِهر و مَهَم آرایش خوان میبینم
آنچنان خستهام از دست خسیسان کامروز
مرهم از خستن شمشیر و سنان میبینم
در رخت مینگرم صورت جان میبینم
آنچه دل میطلبد پیش تو آن میبینم
روح را چهرهٔ تو نور یقین میبخشد
عقل را پیش دهانت به گمان میبینم
در میان از دهنت بیشتر از نامی نیست
[...]
منم آخر که چنین بی تو جهان می بینم
نه خیال است همانا که چنان می بینم
هرچه در آینه ی رغبت دل می نگرم
نقش سودای تو بر صورت جان می بینم
تو مپندار که آن روی ز چشمم برود
[...]
من که خورشید جمال تو عیان می بینم
عکس روی تو ز مرآت جهان می بینم
منم آن رند که دایم ز خرابات جهان
شاهد حسن ترا جلوه کنان می بینم
مهر ذاتت که ز نورش دو جهان پیدا شد
[...]
من درین خاک کهن گوهر جان میبینم
چشم هر ذره چو اَنجُم نگران میبینم
دانهای را که به آغوش زمین است هنوز
شاخ در شاخ و برومند و جوان میبینم
کوه را مثل پر کاه سبک مییابم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.