گنجور

 
اسیری لاهیجی

من که خورشید جمال تو عیان می بینم

عکس روی تو ز مرآت جهان می بینم

منم آن رند که دایم ز خرابات جهان

شاهد حسن ترا جلوه کنان می بینم

مهر ذاتت که ز نورش دو جهان پیدا شد

در پس پرده هر ذره نهان می بینم

تا که گشتم بره عشق تو بی نام و نشان

در همه کون و مکان از تو نشان می بینم

از تجلی جمال تو دلم پرنور است

پرتو روی تو از دیده جان می بینم

راست ناید بصفت حسن تو گر شرح دهم

جلوه روی تو بیرون ز بیان می بینم

دیده اهل نظر از رخ خوبان جهان

چون اسیری بجمالت نگران می بینم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode