گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شمس مغربی

تا شراب عشق از جام ازل کردیم نوش

تا ابد هرگز نخواهیم آمد از مستی بهوش

آمد آوازی بگوش جان از جانان ما

ما بر آن آواز تا اکنون نهادستیم گوش

از سماع قولِ کُن وز نغمه روز الست

نیست جان ما دمی خالی ز فریاد و خروش

ساقیا درده شرابی کز شرار آتشش

چون خم و دیگی و دل جان آید از گرمی بجوش

باده گر بهر آن صدره گرو کرده است پیش

خویشتن را پیر ما در پیش یار میفروش

روی هر ساعت بنقشی مینماید آن نگار

مرد میباید که تا بشناسد او را در نقوش

شد جمال وحدتش را کثرت عالم حجاب

روی او را نقشهای مختلف شد روی پوش

کی تواند یافتن در پیش یار خویش یار

هر که یار هر دو عالم را ندید ز دوش

از زبان مغربی آن یار میگوید سخن

مدتی باشد که او شد از سخن گفتن خموش

 
 
 
ادیب صابر

نیست از قدر و خطر در هفت کشور هم کفوش

زین همی نازد ولیش و زان همی سوزد عدوش

گر عدو خواهد که در راه خلافش دم زند

نم نماند در دهانش دم بگیرد در گلوش

اوج علیین نخوانم همت عالیش را

[...]

امیرخسرو دهلوی

مست و لایعقل گذشتم از در میخانه دوش

سالکی دیدم نشسته پیش پیر می فروش

گشته از دنیا و مافیها به کلی اختیار

از پی یک جرعه می بر باد داده عقل و هوش

مطربان افتاده بی خود هر یکی بر یک طرف

[...]

سیف فرغانی

ای خریداران رویت عاشقان جان فروش

شور در مردم فتاد از عشق رویت رو بپوش

با قفاداران انجم ماه نتواند زدن

با رخت پهلو اگر خورشید باشد پشت روش

من خمش بودم مرا آورد شوقت در سخن

[...]

کمال خجندی

یار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش

ورنه خواهد سوخت خرمن هر کرا عقل است و هوش

روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت

از چه شد باز اینچنین گندم نمای جو فروش

شاهدان از گوشها کردند درها را رها

[...]

حافظ

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی‌فروش

گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه