تا شراب عشق از جام ازل کردیم نوش
تا ابد هرگز نخواهیم آمد از مستی بهوش
آمد آوازی بگوش جان از جانان ما
ما بر آن آواز تا اکنون نهادستیم گوش
از سماع قولِ کُن وز نغمه روز الست
نیست جان ما دمی خالی ز فریاد و خروش
ساقیا درده شرابی کز شرار آتشش
چون خم و دیگی و دل جان آید از گرمی بجوش
باده گر بهر آن صدره گرو کرده است پیش
خویشتن را پیر ما در پیش یار میفروش
روی هر ساعت بنقشی مینماید آن نگار
مرد میباید که تا بشناسد او را در نقوش
شد جمال وحدتش را کثرت عالم حجاب
روی او را نقشهای مختلف شد روی پوش
کی تواند یافتن در پیش یار خویش یار
هر که یار هر دو عالم را ندید ز دوش
از زبان مغربی آن یار میگوید سخن
مدتی باشد که او شد از سخن گفتن خموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیم عشق، مستی و جستجوی حقیقت و وجود در عالم اشاره دارد. شاعر از شراب عشق سخن میگوید که نوشیدنش انسان را از هوش و حالتی مست میکند و هرگز از این حالت خارج نخواهد شد. او به آوازهایی که از جانان میآید گوش میسپارد و در حال سماع و شور و هیجان قرار دارد. شاعر از ساقی میخواهد که شرابی از آتش عشق برایش بریزد که دل و جانش را به جوش آورد. هر لحظه تصویر و زیبایی معشوق در قالبهای مختلف جلوهگر میشود و شاعر تأکید دارد که انسان باید درک عمیقتری از این زیباییها پیدا کند. در ادامه، اشاره میشود که جمال یگانگی در کثرت عالم پنهان شده و شناخت واقعی معشوق نیازمند نگاهی عمیقتر از تشخیص ظاهری است. در نهایت، به سکوت یار اشاره میشود که از سخن گفتن باز مانده است.
هوش مصنوعی: ما تا زمانی که از جام ازل، شراب عشق را نوشیدیم، هرگز به حالت هوشیاری باز نخواهیم گشت و همیشه در مستی خواهیم بود.
هوش مصنوعی: صدایی دلنواز از محبوب به گوش جان رسید و ما تا به امروز به آن آواز گوش دادهایم و گوش تسلیم کردهایم.
هوش مصنوعی: از شنیدن نغمههای آسمانی و گفتوگوهایی که در عالم قبل از خلقت بوده، روح ما هرگز لحظهای بدون فریاد و شور و هیجان نیست.
هوش مصنوعی: ای ساقی، میریزی از شرابی که مانند آتشی سوزان است؛ همچون دیگ و ظروفی که از گرما به جوش میآیند و دل و جان را به تپش در میآورند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر بدست آوردن شراب، شخصی به مقام و منزلت بالایی افتخار کرده باشد، پیر ما نباید در برابر یار خود شراب بفروشد و خود را کوچک کند.
هوش مصنوعی: هر لحظه تصویر جدیدی از آن معشوق نمایان میشود. مردی باید باشد که بتواند او را در میان این تصاویر بشناسد.
هوش مصنوعی: زیبایی یکتایی او به واسطهی کثرت موجودات، پردهای بر چهرهاش کشید و چهرهاش به اشکال مختلف درآمد.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند در حضور محبوب خود، یاری پیدا کند؟ کسی که محبوبی را که دو جهان را در بر دارد، هرگز ندیده باشد.
هوش مصنوعی: یار از زبان کسی دیگر صحبت میکند و مدتی است که خود او دیگر حرفی نمیزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست از قدر و خطر در هفت کشور هم کفوش
زین همی نازد ولیش و زان همی سوزد عدوش
گر عدو خواهد که در راه خلافش دم زند
نم نماند در دهانش دم بگیرد در گلوش
اوج علیین نخوانم همت عالیش را
[...]
مست و لایعقل گذشتم از در میخانه دوش
سالکی دیدم نشسته پیش پیر می فروش
گشته از دنیا و مافیها به کلی اختیار
از پی یک جرعه می بر باده داده عقل و هوش
مطربان افتاده بی خود هر یکی بر یک طرف
[...]
ای خریداران رویت عاشقان جان فروش
شور در مردم فتاد از عشق رویت رو بپوش
با قفاداران انجم ماه نتواند زدن
با رخت پهلو اگر خورشید باشد پشت روش
من خمش بودم مرا آورد شوقت در سخن
[...]
یار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش
ورنه خواهد سوخت خرمن هر کرا عقل است و هوش
روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت
از چه شد باز اینچنین گندم نمای جو فروش
شاهدان از گوشها کردند درها را رها
[...]
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِیفروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.