مه ما هست چارده ساله
شد از او شیخ و شاب در ناله
آسمانسوخت ز آتش خورشید
هست در منقل جهان ناله
دل ز خال وصال او برداشت
محنت و درد عشق را ژاله
تا رسیدم بوصل آن مه دوش
بود خورشید و چرخ در ناله
کوهیا در سرای آن گل روی
آمد از سنگ و خاک او لاله
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
مه ما هست چارده ساله
شد از او شیخ و شاب در ناله
آسمانسوخت ز آتش خورشید
هست در منقل جهان ناله
دل ز خال وصال او برداشت
محنت و درد عشق را ژاله
تا رسیدم بوصل آن مه دوش
بود خورشید و چرخ در ناله
کوهیا در سرای آن گل روی
آمد از سنگ و خاک او لاله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون درآمد وصال را حاله
سرد شد گفت و گوی دلّاله
سعد ملک ای وزیر دریا دل
کف راد تو ابر پر ژاله
روید از ژاله کف رادت
پر رخ سائلان تو لاله
بهر گاوی خجندی رواق
[...]
چون در آمد وصال را حاله
محو شد گفت و گوی دلاله
سینه مرغ و پشت بزغاله
همه مردارهای ده ساله
تو و آن اختران چون ژاله
باغ پر میوه، دشت پر لاله
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.