مه ما هست چارده ساله
شد از او شیخ و شاب در ناله
آسمانسوخت ز آتش خورشید
هست در منقل جهان ناله
دل ز خال وصال او برداشت
محنت و درد عشق را ژاله
تا رسیدم بوصل آن مه دوش
بود خورشید و چرخ در ناله
کوهیا در سرای آن گل روی
آمد از سنگ و خاک او لاله