گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کوهی

بحسن خود شد او دلدار عاشق

که آنرا نیست جز او یار عاشق

گهی لیلی شدی و گاه مجنون

گهی عذرا شدی و گاه وامق

چه اول قل هو الله و احد خواند

بوحدت در نمی گنجد خلایق

ز زلف و روی او بشکفت در باغ

گل صد برگ و ریحان و شقایق

دلیل راه ما شد آفرینش

بخالق راه بردیم از خلایق

چه کوهی آفتابی داشت در جان

برآمد از دل او صبح صادق

 
sunny dark_mode