دیده با تو چو هم نظر گردد
ناوک فتنه را سپر گردد
هر که از درد عشق بی خبر است
چون ترا دید با خبر گردد
زلف روزی که بر رخت گذرد
سایه از چاشت بیشتر گردد
تا خیالت درون خانه بود
صبر می کن، برون در گردد
کیمیایی ست آتش عشقت
که ازان روی بنده زر گردد
قصه من دراز شد ز غمت
ور بگویم، درازتر گردد
می خورم غم به یادت، اما زهر
کی به یاد شکرشکر گردد
من ز برگشتن تو می میرم
زان نمیرم که عمر برگردد
خسرو از کاهش تو شد نی خشک
بوسه ای ده که نیشکر گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر احساسات عمیق عشق و درد ناشی از آن است. شاعر اشاره میکند که وقتی کسی به محبوبش نگاه میکند، تمام مشکلات و فتنهها کنار میرود و عشق او را به اوج میبرد. آنکه از عشق بیخبر است، با دیدن محبوبش به آگاهی و درد عشق پی میبرد. همچنین شاعر به زیباییهای محبوب و تأثیر آنها بر زندگیاش اشاره میکند و میگوید عشقش مانند کیمیا است که او را به فردی ارزشمند تبدیل میکند. او از غم این عشق سخن میگوید و میافزاید که اگر محبوبش برگردد، تمام دردها و کمبودها برطرف خواهد شد. در نهایت، درخواست بوسهای از محبوبش دارد که بتواند جان و روحش را تسکین بخشد.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانم به نگاه تو خیره میشود، نیروی فتنه و آشوب از بین میرود و این نگاه، مثل سپری محافظتی عمل میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از درد عشق آگاه نیست، وقتی تو را ببیند، متوجه درد خواهد شد.
هوش مصنوعی: یک روزی خواهد آمد که وقتی زلف تو بر چهرهات بیفتد، سایهات از آن روزی که در آغاز صبح است، بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خیال تو در خانهام است، صبر میکنم و وقتی که بیرون برود، دیگر طاقت از دست میرود.
هوش مصنوعی: آتش عشق تو مانند گنجی با ارزش است که اگر کسی به آن دست یابد، میتواند به زرق و برق و زیبایی برسد.
هوش مصنوعی: داستان من درباره غم تو خیلی طولانی شده است و اگر بخواهم آن را بیان کنم، حتی بیشتر از این هم طولانیتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو را به جان میخرم، اما آیا زهر تلخ را میتوان با شکر شیرین به یاد آورد؟
هوش مصنوعی: من از برگشتن تو به شدت ناراحت و دلتنگ میشوم، نه به خاطر این که عمر و زمان به عقب برگردد.
هوش مصنوعی: خسرو از کمبود محبت تو همچون نی خشک شده است؛ یک بوسه به او بده تا مثل نیشکر شیرین شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماهوک در میان چو در گردد
مجلس از خرمی دگر گردد
زهر در کام او شکر گردد
سنگ در دست او گهر گردد
زهر با یاد تو شکر گردد
شام با روی تو سحر گردد
درد عشق تو بوالعجب دردی است
که چو درمان کنم بتر گردد
نتواند نشاند درد دلم
[...]
تا زمینی کز ابر تر گردد
از زمین بوش تو به زر گردد
گر نکوییت بیشتر گردد
آسمان در زمین به سر گردد
آفتابی که هر دو عالم را
کار ازو همچو آب زر گردد
زآرزوی رخ تو هر روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.