فریاد، ز غمزه تو فریاد
کز وی شغبی به عالم افتاد
فریاد رسی که رفت بر چرخ
ما را ز کرشمه تو فریاد
تو مردم چشم ما و ما را
بر گوشه دل نیاوردی یاد
دریاب مرا که آهم از غم
چون صور صدای حشر درداد
گر واسطه وصال نبود
آن کیست که نیست با غمت شاد؟
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
فریاد، ز غمزه تو فریاد
کز وی شغبی به عالم افتاد
فریاد رسی که رفت بر چرخ
ما را ز کرشمه تو فریاد
تو مردم چشم ما و ما را
بر گوشه دل نیاوردی یاد
دریاب مرا که آهم از غم
چون صور صدای حشر درداد
گر واسطه وصال نبود
آن کیست که نیست با غمت شاد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خاصه شاه شرق فریاد
چرخم بکشد همی ز بیداد
نا بسته دری ز محنت من
صد در ز بلا و رنج بگشاد
بی محنت نیستم زمانی
[...]
ای زلف تو همچو شاخ شمشاد
وی قد تو همچو سرو آزاد
هر چند مرا زهر دو رنج است
بااین همه تا بود چنین باد
اشک من و روی خویشتن بین
[...]
از بس که کشیدم از تو بیداد
از دست تو آمدم به فریاد
فریاد از آن کنم که آمد
بر من ز تو ای نگار بیداد
داد از دل پر طمع چه دارم
[...]
از عشوه روزگار فریاد
کو خود ز وفا نمی کند یاد
آباد بر آن کسی که او هست
از بندگی زمانه آزاد
بر عمر مساز تکیه چون هست
[...]
تا چند کنم ز مرگ فریاد
چون مرگ ازوست مرگ من باد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.