به ملک فتنه تا زلفش علم شد
ز جانها عارض او را حشم شد
فرشته گر گناهی می نوشتی
رخت چون دید مرفوع القلم شد
ز خاموشی بخواهی کشت ما را
دو لعلت بهر جان ما بهم شد
نشین یکدم که یابد نیم عمری
گرفتاری که عمر او دو دم شد
نمی دیدی به من، ار ننگ دیدی
مرنج ار زین قدر قدر تو کم شد
کسی بدروزی خسرو شناسد
که او درمانده شبهای غم شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل رامین به دردش کان غم شد
همیدون چشم رامین رود نم شد
اگر موری ز عالم با عدم شد
به عالم در چه افزود و چه کم شد
چو نام خان، بنام دوست ضم شد
فلک در ظل این هر دو علم شد
چو هستی را ظهوری در عدم شد
از آنجا قرب و بعد و بیش و کم شد
به غایت زآن پریشانی دژم شد
ز تخت سلطنت سوی حرم شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.