گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما را
سلام مردم چشمم که گوید آن کف پا را
تو می روی و ز هر سو کرشمه می چکد از تو
که داد این روش و شکل سرو سبز قبا را
مراست یاد جمالت به دل چنانکه به دیده
خیال خوان کریمان به روز فاقه گدا را
برون خرام دمی تا برآورند شهادت
چو بنگرند خلایق کمال صنع خدا را
سخن ز خواستن خط مشکبار تو گفتم
بخاست موی براندام آهوان ختا را
چو در جفات بمیرم، بخوانی آنچه نوشتم
بر آستان تو از خون دیده حرف وفا را
فلک که می برد از تیغ بندبند عزیزان
گمان مبر که رساند بهم دو یار جدا را
دران مبین تو که شور است آب دیده عاشق
که پرورش جز از این آب نیست مهرگیا را
صبا نسیم تو آورد و تازه شد دل خسرو
چنین گلی نشکفته ست هیچگاه صبا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق نسبت به معشوق پرداخته و توصیفاتی از زیباییهای او و احساسات عمیق عاشقانه شاعر را در بر دارد. شاعر از آرزوهای خود برای دیدار معشوق میگوید و به نقش او در زندگیاش اشاره میکند. او به کرشمهها و جذابیت معشوق میپردازد و از یاد و خاطر او به عنوان منبع آرامش و زیبایی یاد میکند. همچنین، در شعر به مفاهیم وفا و جدایی نیز اشاره شده و به این نکته تأکید میشود که عاشق هرگز فراموش نخواهد کرد. در نهایت، شاعر عشق و زیبایی معشوق را به طبیعت و گلهای بهاری تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: گذشتن آرزوها به مرزهای دیوانگی را میگوید، جایی که ما به پای تو تعظیم میکنیم. سلام از جانب مردم چشمانم میآید که صحبت میکنند و پاهای تو را تحسین میکنند.
هوش مصنوعی: تو در حال رفتن هستی و از هر طرف زیباییها و جذابیتهایت به چشم میآید. چه کسی به تو این حالت و شکل زیبا را داده است؟
هوش مصنوعی: یاد زیباییات در دل من چنان است که در دیده نیکو خیال میکنم. مانند نیکو کردن کریمان به گدا در روزهای سختی و نیاز.
هوش مصنوعی: مدتی بیرون بیا و جلوه کن تا مردم بتوانند آثار زیبایی آفرینش خدا را ببینند و گواهی دهند.
هوش مصنوعی: من درباره خواستهای که داری صحبت کردم، همان خواستهای که به زیبایی و دلانگیزی موی براندام آهوان ختا میماند.
هوش مصنوعی: اگر در غم و اندوه بمیرم، تو میخوانی آنچه را که من از اشک چشمانم درباره وفا برایت نوشتم.
هوش مصنوعی: آسمان که با بیرحمی خود عزیزان را از هم جدا میکند، تصور نکن که میتواند دو دوست را به هم برساند.
هوش مصنوعی: در آنجا که عشق و اشک در هم تنیدهاند، بدانی که عشق حقیقی فقط با رنج و چشیدن غم به وجود میآید و محبت بزرگ نمیتواند جز از دل خالی و پردرد جوانه بگیرد.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی تو دل خسرو را شاداب کرد و هیچگاه چنین گلی از دلش شکفته نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما را
چه دولتی ست تعالی الله از قد تو قبا را
از آنگهی که تو سلطان به ملک دل بنشستی
نشاط و خواب به شبها حرام گشت گدا را
ز تیغ کش به حضورم که پادشاه بتانی
[...]
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمیکنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
[...]
خلاف عهد نکردم به حسن عهد تو یارا
خلاف عهد تو کردن مرا چه زَهره و یارا
اگر ز زلف تو دستم رسد به حلقهٔ کعبه
به آب زمزم دیده صفا دهم صفا را
هزار نکتهٔ شیرین به وعده از لب لعلت
[...]
مده بافسر شاهی کلاه ترک و فنا را
بسر چو ابر بهاری شناس بال هما را
درست نیست دورنگی میان ظاهر و باطن
بگو شکسته نویسند، توبه نامه، ما را
بکف ترا زر و سیم جهان ز بخل نپاید
[...]
اگر جفاست تلافی به مذهب تو وفا را
هزار بار فزون کم بود جفای تو ما را
مبر به باغ و میفزا غمم ز غارت گلچین
به دام یا قسم بال و پر ببند خدا را
فراقت آتش جان بر دهد به باد هلاکم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.