رسید وقت که هر روز بامداد پگه
خوریم باده و بر روی گل کنیم نگه
ز شاخ یک تن سرو است و صد هزار قبا
ز لاله یک سر کوه است و صد هزار کله
کلاه لاله که لعل است، اگر تو بشناسی
نمونه ای مگرش داغ کینه است سیه
چو از کرشمه بیاراست چشم را نرگس
بدید بلبل و گفتن علیک عین الله
دمید گل به ره نیکوان و گل در باغ
روان شدند و ببردند دجله را از ره
هزار سال خوشی بیش دارد اندر عمر
اگر چه مدت عمر گل است روزی ده
کنون به باغ و لب جوی خیمه باید زد
خوش آن حباب که برابر می زند خرگه
کجاست ساقی نوخیز ساده رو که ز شرم
نگه کند به زمین چون درو کنیم نگه
مرنج، ساقی، اگر چشم من به روی تو نیست
که هست دیده من زیر پای همچو توشه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف لحظات خوش زندگی و لذتهایی که در طبیعت و زیباییهای آن وجود دارد، میپردازد. شاعر به اهمیت نوشیدن شراب و لذت بردن از زیباییهای گلها و باغها اشاره میکند. او همچنین به تضاد میان زیبایی و زوال عمر اشاره میکند و بیان میکند که شادی و خوشی در زندگی میتواند لحظاتی ارزشمند باشد، حتی اگر عمر گل کوتاه باشد. در نهایت، شاعر به دنبال ساقیای است که با شرم و سادگی به او نگاه کند و میگوید که این نگاه برایش مهم است، حتی اگر نتواند به او نگاه کند. این شعر با تصاویری از گلها، ساقی و زیباییهای طبیعت، حس نشاط و شادی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: زمانی رسیده که هر روز صبح، بوسهای از مینوشیم و به گلهای زیبا نگاه میکنیم.
هوش مصنوعی: از یک درخت سرو فقط یک شاخه وجود دارد، اما از آن صدها قبا (لباس) قابل استفاده است. همچنین، از یک سر کوه تنها یک لاله میروید، اما میتوان صدها کله (سر) را به آن نسبت داد.
هوش مصنوعی: کلاه لاله، که رنگش مانند لعل (یاقوت) است، اگر تو توانا به شناخت آن باشی، نمونهای از آن فقط با داغ کینه و سیاهی قابل مقایسه است.
هوش مصنوعی: وقتی نرگس با زیبایی و جلوهاش چشمهایش را آراست، بلبل او را دید و گفت: چشمان تو به مانند چشمان خداست.
هوش مصنوعی: گلها در مسیر خوبان شکفتند و در باغ جاری شدند و دجله را از مسیر خود برداشتند.
هوش مصنوعی: اگرچه عمر گل کوتاه است و فقط یک روز دوام دارد، اما خوشیهایی که در آن یک روز تجربه میشود، ارزشی برابر با هزار سال زندگی دارد.
هوش مصنوعی: حالا باید در باغ و کنار جوی آب چادر برپا کنیم. چه خوب است آن حبابی که در برابر ما میرقصد.
هوش مصنوعی: کجاست آن نوشیدنیفروش جوان و معصوم که از شرم، چشمش را به زمین میدوزد، وقتی که ما نگاه میکنیم؟
هوش مصنوعی: ای ساقی، ناراحت نباش اگر چشمانم به تو نمینگرد، زیرا من همیشه زیر پای تو را مشاهده میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه
بر من آمد خورشید نیکوان از راه
چو چین کرته بهم بر شکسته جعد کشن
چو حلقه های زره پر گره دو زلف سیاه
نبیدنی به کف و هر دو رخ به رنگ نبید
[...]
مبارکی و سعادت نمود روی بشاه
از آن مبارک و مسعود تحفهای زاله
چه تحفه ایست ؟ یکی فر خجسته فرزندست
موافقان را شادی فزای و انده کاه
بشهریاری و شاهی تمام نسبت او
[...]
ز در درآمد دوش آن نگار من ناگاه
چو پشت من سر زلفین خویش کرده دو تاه
چگونه شاد شود عاشقی ز هجر غمی
که یار زیبا از در درآیدش ناگاه
ز شادمانی گفتم چو روی آن دیدم
[...]
گشادهروی و میان بسته بامدادِ پگاه
فروگذشت به کویم بتی به روی چو ماه
اگر زمهر بود بامداد نور جهان
ز ماه بود مرا نور بامداد پگاه
مهی که بود به قد سرو دلبرانِ سرای
[...]
سری که خلق جهانرا ویست پشت و پناه
امین دین الله است و سعد ملکت شاه
ستوده فخر خراسان محمد یوسف
که چون محمد و یوسف جمال دارد و جاه
اگر محمد و یوسف ندیده اند بهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.