گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای خرد مست لعل چون می تو

ما ز آزاده ابروی خوی تو

می مرا ده که لب به گوش برم

بس که مستم ز لعل چون می تو

چون کنی وعده، باز گویی «کی »

من به صد جان غلام آن کی تو

چون غمت بکشدم، بگویی «هی »

روح بخشد به تن همان می تو

گوییم مردن تو از پی کیست

هم به جان و سر تو از پی تو

گفتم از تو حیات دارم، گفت

«تو نگر و آن حیات لاشی تو»

خسروا، چون سزای سوختنی

مهربانی ست شعله بر نی تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حمیدالدین بلخی

ای فلک مرکب عماریی تو

اشک ما کی کشد سماری تو

سید حسن غزنوی

ای مرا بیشه دوستداری تو

همه امید من بیاری تو

در زمانه همی زنند مثل

از لطیفی و بردباری تو

گر مرا خوار داشتی شاید

[...]

حزین لاهیجی

اثر مدرکات حسی تو

بگراید به روح علویتو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه