خهی در هر نظر چون خویش مقبول
چو من صد بیش در کوی تو مقتول
کنم اندر جمالت عقل و دانش
چو بیند مصلحت در خویش معزول
خوی حسنی که از رویت چکیده
بشسته دفتر معقول و منقول
گریزان کژکژ از بالای تو سرو
نگردد عرض بیش از قامت طول
تو، ای دانا که عاشق را دهی پند
مکن دل در غم بیهوده مشغول
بسی دیدم فلاطون و ارسطو
شده در عاشقی مجنون و بهلول
فرو خوان قصه شیرین و خسرو
که زو لیلی و مجنون هست مسجول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به روزت شیر همراه و به شب غول
نه آبت را گذر نه رود را پول
کسی را برگزید از جمله مقبول
وزان پس شد بکار خویش مشغول
زهی مقبل که شد پیش تو مقبول
بود دایم به سودای تو مشغول
گر از رویت نیابد عقل نوری
ز بینایی شود جاوید معزول
مثال روی تو با دیدۀ ما
[...]
خراسانی که هندی گیردش گول
خسی باشد به نزدش برگ تنبول
بلی گفتا ولی بر وفق مسؤول
ز تو منظوم میداریم مامول
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.