ای ز سودای تو در دل رونق بازار عشق
مرهم جانهاست از یاد لبت آزار عشق
دی که می رفتی به پیش عاشقان غمزه زنان
دیگران بسمل شدند و من شدم مردار عشق
من بدان نذرم که گر میرم به سویم بنگری
بین که چون من چند کس مرده ست در بازار عشق
تیغ خود بگذار تا وام تو بگذارم، از آنک
وام معشوق است سر بر گردن عیار عشق
هر زمان از صید فتراک تو غیرت می برم
کانچنان من بر نبستم خویش در دربار عشق
عاشق از بر زیستن میرد، رخش بنمای سیر
تا بمیرد زان مفرح جان کنان بیمار عشق
از دعایت من چو، ای زاهد، نگشتم نیک بخت
تو بیا، باری چو من بدبخت شو در کار عشق
آنکه بیداریش بهر خواب خوش با شاهد است
شاهدش دان آنکه حق است این چنین بیدار عشق
خسروا، با جان و دل هم قصه جانان مگوی
زانکه نتوان گفت با نامحرمان اسرار عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر به شدت تحت تأثیر عشق قرار دارد و از ناتوانی در فراموشی معشوقش سخن میگوید. او توصیف میکند که چگونه عشقش مانند دارویی برای روحش عمل میکند، اما در عین حال آزاردهنده هم هست. در بخشی از شعر، شاعر به کشتهشدگان عشق اشاره میکند و خود را در میان آنها میبیند. او همچنین از نذر و عهد خود سخن میگوید که اگر بمیرد، امید دارد معشوقش به او بنگرد. در نهایت، شاعر به راز و رمزهای عشق و عدم توانایی در بیان آنها به کسانی که نمیفهمند اشاره میکند. عشق برای او هم لذتآور و هم دردناک است و نمیتواند آن را به راحتی به اشتراک بگذارد.
هوش مصنوعی: عشق به تو باعث رونق و شادابی در دلهاست و یاد لبهایت، برای آنان که عاشقند، عذابی است که تحمل میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی تو به سوی عاشقان با زیبایی و ناز میرفتی، دیگران به خاطر محبتی که نمیتوانستند به دست آورند، به شدت غمگین شدند و من نیز دچار حس بیحالی و از دست دادن عشق شدم.
هوش مصنوعی: هرگاه که به مرگ نزدیک شدم، نذر کردهام که به من نگاه کنی و ببینی که چقدر از انسانها در دنیای عشق مانند من جان سپردهاند.
هوش مصنوعی: تیغ خود را بگذار کنار تا بتوانم عشق تو را به دوش بکشم، زیرا این عشق، وام و بدهی پرشکوهی است که بر گردن عاشق قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر بار که در دام محبت تو میافتم، احساس تعصب و غیرت میکنم چرا که مانند من هیچ کس برای عشق اینگونه خود را نباخته است.
هوش مصنوعی: عاشق وقتی در کنار محبوبش زندگی میکند، مثل اینکه از دل برود. محبوب خود را نشان بده تا عاشق ببیند و از دیدار او لذت ببرد، چون این دیدار برای او مثل درمانی است که تمام دردهای عشق را التیام میبخشد.
هوش مصنوعی: ای زاهد، دعای تو که باعث خوشبختیام نشد، بیاد بیاور که اگر من بدبخت هستم، تو هم به عشق بیفکن خود را و در چنگال آن بیفت.
هوش مصنوعی: آن کسی که بیداریاش به خاطر خواب خوش محبوب است، باید بداند که او تنها یک شاهد برای این عشق حقیقی است. این عشق به گونهای است که او را بیدار نگه داشته است.
هوش مصنوعی: ای خسرو، با تمام وجودت و از صمیم قلبت، داستان معشوق را بازگو نکن، زیرا نمیتوان رازهای عشق را با افرادی که به این کار آشنا نیستند در میان گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست اهل زهد را آگاهی از اسرار عشق
نقد دین بی قیمت افتادست در بازار عشق
از طریق عاقلی بیزار باشد زار عشق
دین همی بر باد باید داد در اطوار عشق
صبح اول کرده عشقت عشوهای در کار عشق
مشتری آورده با خود جنسی از بازار عشق
تا شود ممتاز فهم عارف و عامی ز هم
عشق هرسو در لباسی میکند انکار عشق
زان سوی بازار خوش بوی عبیری میرسد
[...]
می نماید صد گره را یک گره زنار عشق
سبحه داران چون برون آیند ازبازار عشق؟
بوی این می آسمانها را به دور انداخته است
کیست تابرلب گذارد ساغر سرشار عشق؟
تخم راز عشق را در خاک کردن مشکل است
[...]
شد چو گلبن سبز در پیراهن من خار عشق
همچو قمری گشت طوق گردنم زنار عشق
بلبل از حسرت اگر در فصل گل نالد رواست
حسن را عمری بود کوته تر از دیدار عشق
مرد فرهاد و همان برجاست کوه بیستون
[...]
تا بکی حسرت برم بر کشتگان زار عشق
هرچه باداباد گویان میروم بردار عشق
ز آشنایان جهان بیگانه گشتم در غمش
از جهان بیزار گردد هرکه باشد زار عشق
هر که با عشق آشنا شد خویش را بیگانه دید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.