سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا میشود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
گر جدا مانم از او خون مرا خواهد ریخت
دل خون گشته جدا، دیده خونبار جدا
زیر دیوار سرایش تن کاهیده من
همچو کاهیست که افتاده ز دیوار جدا
من که یک بار به وصل تو رسیدم همه عمر
کی توانم که شوم از تو به یک بار جدا؟
دوستان، قیمت صحبت بشناسید، که چرخ
دوستان را ز هم انداخته بسیار جدا
غیر آن مه، که هلالی به وصالش نرسید
ما در این باغ ندیدیم گل از خار جدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار احساس جدایی و غم ناشی از فراق یار را به تصویر میکشد. او تلاش کرده تا خود را از دیگران جدا کند و به یارش برسد، اما در نهایت همان یار نیز از او جدا میشود. شاعر خود را در موقعیتی میبیند که مثل جان بیمار از تنش جدا میشود. این جدایی باعث خونریزی دل او میشود و در زیر دیوار خانه یار، احساسی مشابه ذرات خاکی که از دیوار سقوط کردهاند، دارد. او میگوید که حتی اگر یک بار به وصال یار برسد، نمیتواند دوباره از او جدا شود. همچنین به این نکته اشاره میکند که دوستان باید قدر لحظات شیرین را بدانند، زیرا دنیا آنها را از هم دور میکند. در نهایت او به عدم موفقیت در رسیدن به وصال یار در این دنیا اشاره کرده و میگوید که در باغ زندگی، گل را از خار جدا نمیبیند.
هوش مصنوعی: تلاش کردم که محبوبم از دیگران جدا شود، اما این اتفاق نیفتاد و در نهایت من از محبوبم جدا شدم.
هوش مصنوعی: امروز آن معشوقه گرانبها از من فاصله میگیرد، مانند اینکه جان یک انسان بیمار از بدنش جدا میشود.
هوش مصنوعی: اگر از او جدا بمانم، دلbroken من خونم را خواهد ریخت و چشمهای اشکبارم نیز جدا خواهند ماند.
هوش مصنوعی: در زیر دیوار خانهام، بدن خستهام مانند کاهِ ضعیفی است که از دیوار به زمین افتاده و جدا شده است.
هوش مصنوعی: من یک بار تو را به دست آوردم و اکنون نمیتوانم حتی برای یک لحظه از تو جدا شوم.
هوش مصنوعی: دوستان، ارزش کلام و ارتباطات را درک کنید، چرا که مسائل بسیاری باعث دور شدن دوستان از یکدیگر میشود.
هوش مصنوعی: به جز آن معشوقی که هیچکس نتوانست به وصالش برسد، ما در این باغ چیزی جز گلهایی که از خارها جدا نیستند، ندیدیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟
ابر باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریهکنان، ابر جدا، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
[...]
عید پیوسته به نوروز و من از یار جدا
دل جدا گریه کند دیده خونبار جدا
خار خارست من دل شده را در سینه
تا فتادم به جهان زان گل رخسار جدا
زاهد شهر اگر می نخورد باکی نیست
[...]
وه که در وقت گلم زان گل رخسار جدا
گل جدا آتش من نیز کند خار جدا
از جدایی من و یار ابر ز تأثیر بهار
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا
چه فراق است که جانان چو جدا گشت ز من
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.