عید پیوسته به نوروز و من از یار جدا
دل جدا گریه کند دیده خونبار جدا
خار خارست من دل شده را در سینه
تا فتادم به جهان زان گل رخسار جدا
زاهد شهر اگر می نخورد باکی نیست
کرد آن کار، ولی می کند این کار جدا
بلبل امروز مغنی شده در صحن چمن
شیشه را ساز کنون پر، می گلنار جدا
دارم از باغ وصالت هوس شفتالو
خوش بود میوه که خود می کنی از بار جدا
گر به غیر از گل روی تو نگاهی بکنم
باد در دیده من هر مژه یک خار جدا
دل صوفی که عیان برد دو چشم سیهت
چون به کوی تو غریب است نگه دار جدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جدایی و درد ناشی از آن است. شاعر به جشن نوروز اشاره میکند و حال دلbroken خود را پس از جدایی از معشوق توصیف میکند. او به چگونگی تأثیر جدایی بر دلش میپردازد و میگوید که با وجود زیباییهای دنیا، همه چیز برایش بیمعناست. او همچنین به تفاوت نگاه زاهدان و عاشقان اشاره میکند و ناراحتی خود را از دوری از معشوق و زیباییهای باغ عشق بیان میکند. به طور کلی، شعر بیانگر احساس دلتنگی و سختی ناشی از فاصله از محبوب است.
هوش مصنوعی: عید همزمان با نوروز است و من از معشوقهام جدا هستم و قلبم در غم او میگرید، چشمانم از اشک خونین شده است.
هوش مصنوعی: خار، همان خار است و در دل من جای دارد. از زمانی که به دنیا آمدم، دل من از زیبایی آن گل روی جدا شده است.
هوش مصنوعی: زاهد شهر اگر شراب نمینوشد، اشکالی ندارد؛ چون او کار خودش را کرده است. اما او در عین حال این کار را به طور جداگانه انجام میدهد، در حالی که به ظاهر خود را از آن دور نگهداشته است.
هوش مصنوعی: بلبل امروز در باغ به آوازخوانی مشغول است؛ بنابراین، شیشه را پر از می گلنار کن و آن را جدا کن.
هوش مصنوعی: در دلِ باغ وصالت آرزوی شفتالو دارم، میوهای که خودت از درخت چیدهای و جدا کردهای.
هوش مصنوعی: اگر به جز زیبایی تو به چیز دیگری نگاه کنم، همانند این است که هر مژهام در چشمانم یک خار باشد.
هوش مصنوعی: دل صوفی که با دیدن چشمان سیاه تو خود را آشکار کرده، هنگامی که در کوی تو غریب است، باید نگاهش را جدا نگه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟
ابر باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریهکنان، ابر جدا، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
[...]
وه که در وقت گلم زان گل رخسار جدا
گل جدا آتش من نیز کند خار جدا
از جدایی من و یار ابر ز تأثیر بهار
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا
چه فراق است که جانان چو جدا گشت ز من
[...]
سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا میشود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
گر جدا مانم از او خون مرا خواهد ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.