گنجور

 
کمال خجندی

به چین زلف تو کان رشک صورت چین است

ز وقت شیر مزیدن لب تو شیرین است

دمی ز دیده پرخون نمی‌شوی بیرون

بدان سبب که تو طفلی و خانه رنگین است

دگر فوس کنانم مگو که زان توام

که سوختم ز دروغ تو راستی این است

از مهر کرد و وفا توبه آن دل سنگین

چگونه توبهٔ او بشکنم که سنگین است

به درد و غم چه نهی مستم ز نو ستمی

کرم نمای که آن لطف‌های دیرین است

برم سر از تن و بر آستانت اندازم

گرش به خواب ببینم که میل بالین است

برای وصل تو خواند کمال ورد و دعا

شنیده که دعاها برای آمین است

 
 
 
ابوالفرج رونی

بدان خدای که بر روی رقعه عظمت

کمیته بیدق حکمش هزار فرزین است

دو چاکرند همی صبح و شام بر در او

که آن یکی گهرافشان و این گهر چین است

سپهر زیر کف قهرمان قدرت اوست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
امیر معزی

چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است

به رنگ لالهٔ نَعمان و بوی نسرین است

به مجلس ملکان همنشین زیر و بم است

به بزم ناموران مونس ریاحین است

نه آینه است ولیکن درو به‌دست بتان

[...]

مولانا

ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست

بهانه کن که بتان را بهانه آیینست

از آن لب شکرینت بهانه‌های دروغ

به جای فاتحه و کاف‌ها و یاسینست

وفا طمع نکنم زانک جور خوبان را

[...]

سعدی

اگر تجارت بحر و سفینه می‌خواهی

سفینه‌ای که در او بحرها بود این است

سفینه‌ای‌ست که گر صد هزار از آن خواهی

کنار بحر هزارش روان به یک چین است

همام تبریزی

مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است

دهان من به حدیث لب تو شیرین است

به باغ می‌کشدم آرزوی دیدارت

چه جای برگ گل وارغوان و نسرین است

به وقت خنده نظر کرده‌ام به دندانت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه