به چین زلف تو کان رشک صورت چین است
ز وقت شیر مزیدن لب تو شیرین است
دمی ز دیده پرخون نمیشوی بیرون
بدان سبب که تو طفلی و خانه رنگین است
دگر فوس کنانم مگو که زان توام
که سوختم ز دروغ تو راستی این است
از مهر کرد و وفا توبه آن دل سنگین
چگونه توبهٔ او بشکنم که سنگین است
به درد و غم چه نهی مستم ز نو ستمی
کرم نمای که آن لطفهای دیرین است
برم سر از تن و بر آستانت اندازم
گرش به خواب ببینم که میل بالین است
برای وصل تو خواند کمال ورد و دعا
شنیده که دعاها برای آمین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت شخصی خاص میپردازد. شاعر به زلف و لب معشوق اشاره کرده و آنها را با زیباییهای دیگر مقایسه میکند. او از درد و غم عشق سخن میگوید و بیان میکند که چگونه نمیتواند از عشق خود دل بکند. شاعر همچنین به تلاش برای ارتباط و وصال معشوق اشاره دارد و از دعا و خواستن برای دیدن او سخن میگوید. در کل، شعر بیانگر عشق عمیق و ناامیدی است که شاعر به خاطر زیباییهای معشوق احساس میکند.
هوش مصنوعی: زلفهای تو به قدری زیبا و دلربا هستند که برای صورت چین میتوانند باعث حسادت شوند. از زمانی که لبهای تو شیرین و دلنشین شدهاند، هر چیزی دیگر به شیرینی آن نمیرسد.
هوش مصنوعی: چند دقیقهای نمیتوانی از چشمت اشک بریزی، چون تو هنوز کودک هستی و جای تو پر از رنگ و شادابی است.
هوش مصنوعی: دیگر از من سخن مگو که من سوختم به خاطر دروغهایت. این حقیقت و واقعیت است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از عشق و وفای او دست بکشم، در حالی که قلبم به شدت سنگین و آکنده از احساسات است؟
هوش مصنوعی: به چه درد و رنجی میتوانم شکایت کنم وقتی که این زخمها و ظلمها دوباره به سراغم آمدهاند؟ ای بخشنده، لطفهای گذشتهات را دوباره به من نشان بده.
هوش مصنوعی: میگوید: اگر روزی از بدنم جدا شوم، بر درگاه تو خواهم افتاد، حتی اگر در خواب ببینم که تو در کنار من هستی.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو، بهترین دعاها و مناجاتها را خواندهاند، چرا که این دعاها در نهایت به رضایت و اجابت میانجامد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدان خدای که بر روی رقعه عظمت
کمیته بیدق حکمش هزار فرزین است
دو چاکرند همی صبح و شام بر در او
که آن یکی گهرافشان و این گهر چین است
سپهر زیر کف قهرمان قدرت اوست
[...]
چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است
به رنگ لالهٔ نَعمان و بوی نسرین است
به مجلس ملکان همنشین زیر و بم است
به بزم ناموران مونس ریاحین است
نه آینه است ولیکن درو بهدست بتان
[...]
ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست
بهانه کن که بتان را بهانه آیینست
از آن لب شکرینت بهانههای دروغ
به جای فاتحه و کافها و یاسینست
وفا طمع نکنم زانک جور خوبان را
[...]
اگر تجارت بحر و سفینه میخواهی
سفینهای که در او بحرها بود این است
سفینهایست که گر صد هزار از آن خواهی
کنار بحر هزارش روان به یک چین است
مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است
دهان من به حدیث لب تو شیرین است
به باغ میکشدم آرزوی دیدارت
چه جای برگ گل وارغوان و نسرین است
به وقت خنده نظر کردهام به دندانت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.