دلم به زخم زبانها نگردد آزرده
که عاشق تو بود گنده تیر خورده
چه خوش بود صنمی چون تو در بر آوردن
به خلوتی که بود حجره در بر آورده
دلی که بود درو رحم کردیش از سنگ
دگر چه برخورم از بار دل دگر کرده
بناز چشم تو پرورده شد دلم منگر
بخواریش که عزیزیست ناز پرورده
شنیده که مویز سیه بود شیرین
گرین ز سبز خطان دلبر سیه چرده
مرا چه بیم ز آتش چو سرد خواهد شد
جحیم پر شرر از زاهدان افسرده
کمال واعظ خوشگوی ما زبانگ و خروش
چو شد خموش نگه دار گو همین پرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مؤید ای فلکت دایه وار پرورده
به زیر سایه دیوار نابرآورده
ز آفتاب و ز مهتاب کرد جامه تو
بروز سرخ و سپید و شب سیه چرده
رمه رمه بز و بزغاله کبود و سیاه
[...]
لبت بخنده روان مرا روان برده
رخت بطیره صباح مرا مسا کرده
مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده
مریز خون مسلمان به جرم ناکرده
مرا بکشت لب جان ستان تو، هر چند
مفرحی ست به آب حیات پرورده
ببخش قندی از آن لب که پیش از آن نامید
[...]
مرا دلی ست به صد گونه درد پرورده
که رفت جان و جهانم وداع ناکرده
ز من گذشت تغافل کنان نمی دانم
که طبع نازکش از من چرا شد آزرده
ز پا فکند مرا هجر او مباد آن روز
[...]
بدون معنی اگر حسن یوسفی داری
ز صحبت تو زلیخا شود دل افسرده
یقین شناس که صورت تن است و معنی جان
اگر بحسن گرو ز آفتاب و مه برده
برو بصورت تنها مکن بمردم ناز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.