مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده
مریز خون مسلمان به جرم ناکرده
مرا بکشت لب جان ستان تو، هر چند
مفرحی ست به آب حیات پرورده
ببخش قندی از آن لب که پیش از آن نامید
هم از خیال لبت وام کرده ام خورده
بترس از آنچه به شب یا به خواب کرده دراز
هزار کس به دعا دسبها برآورده
دریده پرده دل را فراق و جان ره یافت
هنوز چند کنم پیش مردمان پرده
بدان که من ز شبیخون هجر جان نبرم
چنین که صبر من آواره گشت در پرده
چه جای پند و نصیحت چو من ز دست شدم
چه سود نعل زر اکنون که لنگ شد زرده
برآر یک نفس، ای صبح تیره، روز امید
مگر سفید شود این شب سیه چرده
به سر چگونه برد راه خسرو مسکین
ضعیف موری و بار فراق صد مرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عاشقانه و درد فراق سخن میگوید. او از محبوبش میخواهد که به نازش توجه کند و از او نرنجد، زیرا او هیچ خطایی نکرده است. شاعر به مخاطبش میگوید که حتی اگر به قلبش آسیب زده باشد، هنوز هم او را دوست دارد و در انتظار بهبود وضعیت عشقیاش است. او به زحمتهایش در شب و خواب اشاره میکند و از غم و درد جدایی مینالد. در نهایت، او خواستار صبحی روشن و امیدوارکننده است تا شب تاریک غم را برطرف کند و بر اهمیت صبر در مواجهه با مشکلات تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به ناز و کرشمه خود مرا آزار نده، ای کسی که به ناز بزرگ شدهای. به خاطر گناهی که نکردهام، خون مسلمان را نریز.
هوش مصنوعی: من را با لب جانستانت کشت، هرچند به آب حیات پرورده، خوشایند و مفرح است.
هوش مصنوعی: از لب تو که چون قند شیرین است، مرا ببخش که پیش از این، در خیال تو، مزهای از او را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: از آنچه در شب یا در خواب انجام دادهای بترس، زیرا هزاران نفر به دعا از آن رنجها رهایی یافتهاند.
هوش مصنوعی: فراق، پردهی دل را پاره کرده و روح را به جستوجو واداشته است. نمیدانم چقدر دیگر باید در برابر مردم، خودم را پنهان کنم.
هوش مصنوعی: بدان که من از حملهی جدایی جان نمیبرم، به گونهای که صبرم در دل غم به سرگردانی افتاده است.
هوش مصنوعی: مردی که دچار مشکل و گرفتاری است، با اینکه ممکن است نصیحتهای خوب و طلاگونهای بشنود، اما در واقعیت، اگر خود را از دست بدهد، این نصیحتها هیچ تاثیری نخواهد داشت. وقتی انسان در حال حاضر با معضلات خود دست و پنجه نرم میکند، هیچ چیز نمیتواند او را نجات دهد، حتی بهترین و ارزشمندترین گفتهها.
هوش مصنوعی: ای صبح تیره، یک بار به جلو بیا و با خود روز امید را بیاور تا شاید این شب تاریک و غمانگیز روشن شود.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان راهی را که خسرو ضعیف و بیچاره میرود، طی کرد در حالی که بار فراق، سنگینی مرگ را بر دوش میکشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مؤید ای فلکت دایه وار پرورده
به زیر سایه دیوار نابرآورده
ز آفتاب و ز مهتاب کرد جامه تو
بروز سرخ و سپید و شب سیه چرده
رمه رمه بز و بزغاله کبود و سیاه
[...]
لبت بخنده روان مرا روان برده
رخت بطیره صباح مرا مسا کرده
دلم به زخم زبانها نگردد آزرده
که عاشق تو بود گنده تیر خورده
چه خوش بود صنمی چون تو در بر آوردن
به خلوتی که بود حجره در بر آورده
دلی که بود درو رحم کردیش از سنگ
[...]
مرا دلی ست به صد گونه درد پرورده
که رفت جان و جهانم وداع ناکرده
ز من گذشت تغافل کنان نمی دانم
که طبع نازکش از من چرا شد آزرده
ز پا فکند مرا هجر او مباد آن روز
[...]
بدون معنی اگر حسن یوسفی داری
ز صحبت تو زلیخا شود دل افسرده
یقین شناس که صورت تن است و معنی جان
اگر بحسن گرو ز آفتاب و مه برده
برو بصورت تنها مکن بمردم ناز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.