گنجور

 
کمال خجندی

برهگذار قد بار دیدم از ناگاه

کدام قد الفی بود در میانه راه

کدام الف که ز لطفش الف ندارد هیچ

به طبع راست ازین حرف شده کسی آگاه

نظارة به تماشاگهی نمی بینیم

به از جمال تو چندانکه می کنیم نگاه

فرشته شوق رخت گر گنه نویسد و جرم

صحیفة عمل بنده بر بود ز گناه

خط تا شده موران مرید از آن بسته

میانه به خدمت و پوشیده نیز جامه سیاه

به رقص بند نبای تو گر گشاده شود

ز اهل خرقه برآید هزار ناله و آه

کمال اهل ریا را بگو به حلقه ذکر

چه عربده است و غلو لااله الا الله