بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره
برون شدند ز هر گوشه مردمان بنظاره
چو طفل دیده رسن باز شد به حلقه زلفش
ستاره سوخته ام زآن بمن نساخت ستاره
ساخت با من بیطالع آن ستاره دولت
شبی که به نبود چشم پر بود ز ستاره
شب فراق تو از اشک پرترست دو چشمم
نظره مکن برخ زرد ما و جامه پاره
به بین علامت بگرنگی و درستی پیمان
چنین که بحر فست را بدید نیست کناره
چگونه هجر توأم جان به لب رسانه ندانم
نیافتیم نشانت به حتم های سه پاره
چه آبنی نوز رحمت که تا زما شد، گم
روان شویم روان من پیاده و تو سواره
خوش آن زمان که من و تو چو شاه و بنده براهی
که باد ورد زبانش حدیث دوست هماره
هماره ورد زبان کمال این بود و بس
که کسی به آرزوی دل نیافت عمر دوباره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حسرت و افسردگی ناشی از جدایی و دوری از محبوب است. شاعر از آرزوهایش برای ناامیدی و مرگ صحبت میکند و به دردی که در شب فراق احساس میکند اشاره میکند. او به زردی و پارهپاره بودن خود اشاره میکند و میگوید که هجران محبوبش جانش را به لب رسانده است. در نهایت، شاعر به یادآوری لحظههای خوش با محبوبش میپردازد و ابراز میکند که هیچکس به آرزوی دلش نمیرسد و عمر دوبارهای نمییابد.
هوش مصنوعی: چقدر زیباست که باز هم آرزوی کشتن او را دارم، چرا که مردمان از هر سو به تماشا آمدهاند و از این منظر خارج شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که کودک به رشتهای نگاه میکند و آن را به دور حلقهای از مو میزند، من مانند ستارهای سوخته هستم که به خاطر یک نگاه، به او آسیبی نرساندهام.
هوش مصنوعی: در شبی که ستارهها در آسمان کمنور بودند و چشمانم از دیدن آنها پر بود، سرنوشت من به گونهای رقم خورد که با ستارهای خوشبختی یا فخر را احساس کردم.
هوش مصنوعی: شب جدایی تو، چشمانم از اشک پر شدهاند. به رنگ زرد صورت من و لباس پارهام نگاه نکن.
هوش مصنوعی: به نشانهٔ واضح و روشن بودن وفاداری، باید دانست که دریا به خودی خود نمیتواند کنارهای داشته باشد و همیشه در حال تغییر است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه میتوانم از دوری تو طاقت بیاورم، چون جانم به لب رسیده است و نتوانستهام به یقین به نشانیات برسم که به من بگوید کجایی.
هوش مصنوعی: چقدر زیباست که در لحظهای از رحمت الهی واقعیت را درک کنیم؛ ما در این مسیر، من به طور پیاده و تو با تواناییهای بیشتری به جلو حرکت میکنیم.
هوش مصنوعی: زمانی خوش است که من و تو مانند شاه و بنده در مسیری باشیم که باد دائم از محبت و یاد دوست سخن بگوید.
هوش مصنوعی: کمال همیشه میگفت که تنها آرزوی او این است که هیچکس نتوانسته به آرزوهایش در زندگی دوباره برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.