آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ماه
کز دیده نهائنده نهان کردمت آگاه
گر دیده گنه کرد که از خانه کشیمش
ور اشک بزودیش برانیم ز درگاه
بر شاه گدا را نبود هیچ گرفتی
جز دامن دولت که بگیرد گه و بیگاه
گره هست خود از جانب آن روی مپوشان
تا روی نوه بینیم و بگیریم برو راه
هرچند که عقلم رود از سر چو زند تیغ
جرم از طرف دوست نگیرم علم الله
جان خواست شنیدم لبت از بنده جانی
این بود مرا خود همه از لطف نو دلخواه
بنهاد کمال آن به ادب بر کف و می گفت
العبد و ما فی بده کان لمو لاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت چهره محبوبش اشاره میکند و میگوید که این زیبایی در سه ماه پنهان است. او از معشوق خود میخواهد که اگر خطایی از او سر زده، ببخشد و همچنین از فقر و ناداری گدا سخن میگوید که جز دامن ملوکانه چیز دیگری ندارد. شاعر به این نکته اشاره میکند که نباید از زیبایی محبوب غافل شد و در نهایت، عشق و محبت را به عنوان فاکتور اصلی در زندگی خود معرفی میکند. او به ادب و احترام در عشق تأکید میکند و میگوید که بر اساس تواضع و محبت به دوستان، نباید قضاوت کنیم.
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی تو در سه ماه به گونهای است که از چشمها پنهانش کردهام و به این موضوع آگاه هستم.
هوش مصنوعی: اگر چشمانش خطا کردند و او را از خانه بیرون کنیم، اگر به سرعت اشکهایش را از درگاه دور کنیم.
هوش مصنوعی: بر شاه، گدا (فرد فقیر) هیچ گونه حق و حقوقی ندارد، جز اینکه در هر زمانی دامن قدرت و ثروت را بگیرد و از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: اگر مشکلی در کار است، خود را از آن پنهان نکن. بگذار آنچه باید، روشن شود تا ما بتوانیم راه درست را پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: اگرچه عقل و فکر من گاهی از کار میافتد و به هم میریزد، اما وقتی که آسیب یا ظلمی از طرف دوست بیاید، از علم و دانایی خداوند دست نخواهم کشید.
هوش مصنوعی: جانم خواست که صدای لبت را بشنوم، تو برای من جانی و همه چیز برای من از لطف و محبت تو است.
هوش مصنوعی: او برترین ویژگی را در ادب میدانست و میگفت که بنده و آنچه در وجودش است، متعلق به مولایش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گاه وزارت بتو همچون فلک از ماه
آراسته تا بر فلک ماه نهی گاه
ماه فلک فضلی و شاه حشم جود
رخشنده تر از ماهی و بخشنده تر از شاه
از همت تو ماهی و شاهی است فرودت
[...]
پیرا بده انصاف گرت می بدهد راه
با زرق نیامیخته لله و فی الله
ای بس که بگریی که نگردد رخ تو تر
وی بس که بنالی که نباشد دلت آگاه
در دین چه نهی پای و به دنیا چه کشی دست
[...]
آمد به سلامت بر من ترک من از راه
پرداخته از جنگ و برآسوده ز بدخواه
چون سرو سهی قامت و شایستهتر از سرو
چون ماه دو هفته رخ و بایستهتر از ماه
سروست اگر گوی زند سرو به میدان
[...]
ای سنبله ی زلف تو خرمن زده بر ماه
وی روی من از مهر تو طعنه زده بر کاه
خورشید جهانتاب تو از شب شده طالع
هندوی رسن باز تو برمه زده خرگاه
افعی تو در حلقه و جادوی تو در خواب
[...]
رحمتت را تشنه دیدم آبخواه
آبروی خویش بردم از گناه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.