گنجور

 
کمال خجندی

زهی زان قامت رعنای دلجو

که چون سرو ایستاده بر لب جو

گواهی می‌دهد روی نکویش

که این حور آمده از باغ مینو

دل از تیر نگاهش صید گردید

کمان‌دار است آن پیوسته‌ابرو

به‌رغم خوبرویان آن پری‌رخ

خوش‌اخلاق است و خوش‌رفتار و خوش‌خو

بنازم گونه‌های تابناک‌ش

که می‌باشد چو گل خوشرنگ و خوشبو

بسی شادان شود هر کس که بیند

به روی سینه‌اش شبه دو لیمو

کمال‌، آن لعلِ لب ناری‌ست خندان

که باشد سیب سیمینش به پهلو