کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۳

زهی زان قامت رعنای دلجو

که چون سرو ایستاده برلب جو

گواهی میدهد روی نکویش

که این حور آمده از باغ بینو

دل از نیر نگاهش صید گردید

کماندار است آن پیوسته ابرو

برغم خوبرویان آن پری رخ

خوش اخلاق است وخوش رفتار و خوشخو

بنازم گونه های تابناکش

که می باشد چو گل خوشرنگ و خوشبو

بسی شادان شود هر کس که بیند

به روی سینه اش شبه دو لیمو

کمال آن لعل لب ناریست خندان

که باشد سیب سیمینش به پهلو