گنجور

 
کمال خجندی

عشق حالیست که جبریل بر آن نیست امین

صاحب حال شناسد سخن اهل یقین

جرعه بر سر خاک از می عشق افشاندند

عرش و کرسی همه بر خاک نهادند جبین

مرغ فردوس درین پرده نوازد دستان

طوطی قدس ازین آینه گیرد تلقین

اهل فتوی که فرو رفته کلک و ورقند

مشرکانند که اقرار ندارند بدین

مفلسی عشق ندارد هوس منصب و جاه

خاک این راه به از مملکت روی زمین

شب قرب است مرو ای دل غمدیده به خواب

که سر زنده دلان حیف بود در بالین

ای که روشن نشدت حال دل سوختگان

همچو شمع از سر جان خیز و بر آتش بنشین

باد روشن به تماشای رخت چشم کمال

این دعا را ز همه خلق جهان باد آمین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

مکن ای دوست بما بدنتوان کرد چنین

به حدیثی مرو از پیش و بکنجی منشین

چندازین خشم، جز از خشم رهی دیگر گیر

چند ازین ناز، جز از ناز طریقی بگزین

کودک خرد نیی تو که ندانی بد و نیک

[...]

منوچهری

ملک شیردل پیلتن پیلنشین

بوسعید بن ابوالقاسم بن ناصر دین

نه من و نیمش تیغی که بدو جوید کین

سه رش و نیم، درازی یکی قبضه ازین

مسعود سعد سلمان

ای بت زیبا کافر دلی و کافر دین

کفر و ایمان شده از زلف و رخت هر دو یقین

اگر آن ظلمت کاندر دل پر ظلمت توست

روز را بودی تاریک شدی روی زمین

وگر آن نور که بر دو رخ نورانی توست

[...]

وطواط

رمضان آمد و آورد ز فردوس برین

صد هزاران مدد خیر بر شاه زمین

رمضان ناظم اسباب صیامست و قیام

ای همه شادی آن ماه که او هست همین !

دیده از هیبت او طایفهٔ شرک فتور

[...]

سوزنی سمرقندی

عید فرخ بسرای ملک مشرق و چین

بار خواه آمد و زانو زد و بوسید زمین

به زمین بوس چو فردوس بیاراست سرای

بست آیین به جمال ملک مشرق و چین

بستن آیین بر روی زمین نادر نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه