شمارهٔ ۶۴۹
بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش
ورنه خواهد سوخت خرمن هر کرا عقل است و هوش
روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت
از چه شد بار اینچنین گندم نمای جو فروش
شاهدان از گوشها کردند درها را رها
بر حدیث نازکت بک بک چو بنهادند گوش
صوفی پشمینه پوشته گر به بیند چشم مست
زاهدی از سر نهد گیرد سبوی می بدوش
بسکه رخسار تو دلها برد و بر آتش نهاد
آب در دریای چشم عاشقان آمد به جوش
زلف او عمر است و آن کس یابد آن عمر دراز
کز لبش بر رعد، هوس آب حیوان کرد نوش
بلبلان بر شاخها کردند زآن بالا حدیث
از درختان چمن برخاست افتان و خروش
نهها خواندی و نشنید از تو هم حرفی کمال
عندلیب از صد ورق بر گفت حال و گل خموش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...