جانبِ ما خوب میآید. که می آید؟ حبیب
وز پی او زشت میآید. که میآید؟ رقیب
برنتابد جان ما دردسر هر کسی دگر
مینشیند درد او در دل تو برخیز ای طبیب
چون کشی خوان به پیش جگرخواران غم
این گدای کمترین را بیشتر فرما نصیب
رحمتی گر میکند چشم تو بر افتادگان
دُرّ اشک من یتیم است و من مسکین غریب
گر به محراب آیت نور رخت خواند امام
آتش افتد در درون منبر از او خطیب
دم به دم جانی به تن میآیدم چون وقتها
باد طایب رها میآرد از زلف تو طیب
چیست این تیزی دنیا هر زمانت با کمال
پیش گل ای باغبان از خار بهتر عندلیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی معشوق و احساسات خود اشاره میکند. او از درد و رنج ناشی از دوری از حبیب صحبت میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند این درد را تحمل کند. شاعر از طبیب میخواهد که به او کمک کند و با اشاره به آغوش حبیب، به امید دریافت رحمت و محبت از سوی او است. او همچنین به تناقضات زندگی و زشتیهای دنیا اشاره میکند و از زیبایی معشوق به عنوان فرار از این زشتیها یاد میکند. شاعر در کل، در طلب عشق و محبت است و از نشانههای آن در زندگی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: از سمت ما چیزی زیبا به نظر میرسد. چه چیزی زیباست؟ وجود محبوب. و در پی او چیزی زشت نمایان میشود. چه چیزی زشت است؟ رقیب.
هوش مصنوعی: دل ما تحمل ناراحتیهای دیگران را ندارد و هر کس غم خود را در دل ما میگذارد. ای طبیب، باید به کمک ما بیایی.
هوش مصنوعی: زمانی که سفره را برای دلسوختگان و گرسنگان میگستری، سهمی برای این گدای کوچکتر از خودت بیشتر قرار بده.
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو بر روی کسانی که در زحمتند، رحم کند، اشکهای من مانند یک گوهر است که یتیم مانده و من نیز تنها و بیکس هستم.
هوش مصنوعی: اگر امام در محراب عبادت به روشنی چهرهات اشاره کند، آتش عشق در دل منبر شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: هر لحظه روحی به تن میآورم، مانند اینکه باد خوشبو و ملایمی از زلف تو میوزد و طراوتی به دنیا میبخشد.
هوش مصنوعی: دنیا همیشه در حال تغییر و ناپایداری است. ای باغبان، هر وقت که با کمال و زیبایی پیش میروی، باید بدانید که پرنده خوشخوان (عندلیب) از خار (درد و زحمت) بهتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب
رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال
چون کمان چاچیان ابروی دارد پرعتیب
از عجایبهای عالم سی و دو چیز عجیب
[...]
ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات
رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب
در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود
گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب
تا نشستی چون محمد بر سریر سروری
[...]
جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب
تا گل رنگین نبالد، خوش ننالد عندلیب
عود خشکم؛ آتش جانسوز میباید، مرا
تا ز طیب جان، دماغ حاضران گردد، ز طیب
دولت بوسیدن پایش ندارد، هر کسی
[...]
حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب
سخت بیدردی بود نالیدن از درد حبیب
بوسه بر پای سگ کوی تو خواهم زد شبی
تا بشویم لب که بوسیدم به آن دست رقیب
ای که خواهی دادبخش غم به مسکینان خویش
[...]
عشق و بیماری و درویشی و صد طعن رقیب
این همه جمع و من مهجور تنها و غریب
از که خواهم یارئی چون دوست با من دشمن است
وز که جویم مرهمی چون هست دردم از طبیب
شمع در جمع حریفان رفت از آن پروانه سوخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.