با سرود و آه و ناله میرود اشکم چو رود
در پیش مستان محبت این بود رود و سرود
عاشقان را در محافل ناله سازد سر بلند
مطربان را در مجالت آبرو باشد ز رود
با سرشکم دجله و جیحون دو بار آشناست
از دو رود دیده ما باد بر باران درود
تا چرا نبغ تا خودو زره گردد سپر
جنگها شد گاه ما را با زره گاهی بخود
شوق بالای تو خون از چشم ما بر خاک ریخت
هر کجا سیلی که آمد آمد از بالا فرود
گفتم از سیب سمرقندی به و نار خجند
با زنخدان و لب چون قند گفتا به نبود
گر نگیری چست و چابک سیب سبعینش کمال
پیش اهل عشق باشی کاهل زیر و فرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و اندوه شاعر است. شاعر با اشک و ناله از عشق و محفلهای دوستداران سخن میگوید و تأثیر محبت را بر زندگی عاشقان توصیف میکند. او همچنین به قیاس بین اشک و رودها اشاره میکند و مینویسد که این اشکها مانند سیل از چشمانش جاری میشوند. عشق باعث شد تا خون از چشمانش بر خاک بریزد و این احساس را با جاذبههایی چون سیب سمرقندی و لبانی همانند قند مرتبط میکند. در کل، شعر پر از احساسات عاشقانه، حسرت و زیباییهای طبیعی است.
هوش مصنوعی: اشکهایم به مانند رودخانهای جاری میشود که همراه با آواز و ناله میریزند، و این احساسات عاشقانه و محبتام را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: عاشقان در جمعهای خود با صدای دلنواز به ناله و عواطفشان میپردازند، در حالی که هنرمندان در مجالس به بلند کردن سرشان افتخار میکنند و آبرو دارند، مانند جریانی از رود.
هوش مصنوعی: دجله و جیحون، دو رود بزرگ، در دنیای ما نمادهایی از زندگی و آشنایی هستند که با تمام زیباییها و دشواریهای خود، همیشه در خاطر ما باقی میمانند. از سوی دیگر، باد به عنوان نمادی از تغییر و حرکت، همواره بارش باران را که نشانهای از زندگی و تازگی است، همراهی میکند و به آن احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید به خود استحکام ببخشیم و زره بپوشیم؟ در جنگها گاهی ما زره داریم و گاهی به خود متکی هستیم.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق به تو باعث شد که اشکهایی از چشمان ما بر زمین بریزد. هر بار که طوفانی وزید، از ارتفاعات فرود آمد.
هوش مصنوعی: گفتم که از سیب سمرقند و انار خجند، با زنخدان و لبی که مانند قند است، او گفت که اینها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به سرعت و چابکی سیب سبز در نظر نداشته باشی، به کمال و کامل بودن پیش اهل عشق نمیرسید، چون کسانی که در این مسیر بیتحرک و تنبل باشند، از تغییرات و فراز و نشیبهای زندگی عقب میمانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوالخلیل آنکو بگیتی زو شده موجود جود
جعفر آن کش چوب گشت از طالع مسعود عود
وصف آن مخدوم میکن گرچه میرنجد حسود
کاین حسودی کم نخواهد گشت از چرخ کبود
گرچه خود نیکو نیاید وصف می از هوشیار
چون پی مست از خمار غمزه مستش چه سود
مست آن می گر نهای می دو پی دستار و دل
[...]
ای که چون جان رفته ای از پیش ما، باز آی زود
کز فراقت سوختم بر آتش دل همچو عود
پیش روی خود مرا بنشان بر آتش چون سپند
تا بسوزم خویشتن را کوری چشم حسود
ای که بردی آبروی من ز آه دل بترس
[...]
باد پیمایی که جم را خاک ره پنداشتی
بر من از دیوانگی هر دم کمینی میگشود
گفتم آخر چند ازین گرمی برو سردی مکن
میفروزی آتش و خود کور میگردی به دود
چون نداری زهرهای زهرت نمیباید فشاند
[...]
دلبر از شوخی و عیاری دل از دستم ربود
در فراق خود مرا بنشاند بر آتش چو عود
همچو چنگم می زند لیکن نوازش کمترست
می دهد هر دم به هجران گوشمالم همچو عود
نی صفت می نالم از دست جفای هر خسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.