باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد
شادی عید پدیدار تو صد چندان شد
ماه در عید نپوشد رخ و باشد پیدا
پرده برگیر که دیگر نتوان پنهان شد
ابرویت داد به مردم ز مه عید نشان
همه را چشم به نظاره او حیران شد
هر که دیدت چو مه عید شب از گوشه بام
مست چون چشم تو در خانه خود غلتان شد
پسته هر عید گران بودی و بادام به قدر
از لب و چشم تو این عید همه ارزان شد
عادت این است که در عید نخستین بکشد
غمزه را از چه به نا کشتن ما فرمان شد
صبر تا عید دگر چون نتوانست کمال
کرد عید دگر و بر در او قربان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و شادی عید اشاره میکند. او بیان میکند که با آمدن عید، لبها از خوشحالی میخندند و شادی عید چند برابر میشود. همچنین به این نکته اشاره میکند که در این روز ماه پنهان نیست و به وضوح دیده میشود. ابروهای محبوبش نشانهای از زیبایی عید است که همه را متعجب و حیران کرده است. هر کسی که او را میبیند، مانند ماه شب عید مست میشود. همچنین شاعر به خوبی اشاره میکند که در این عید، زیبایی و جذابیت محبوبش باعث کاهش قیمت پسته و بادام شده است. در نهایت، او با اشاره به غمزه و زیبایی محبوبش، به این نکته اشاره میکند که صبر تا عید بعدی دشوار است و خود را برای قربانی شدن در برابر زیبایی او آماده میکند.
هوش مصنوعی: عید دوباره فرا رسیده و لبها از شادی و نشاط پر شدهاند. خوشحالی این عید برای تو چندین برابر بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: در روز عید، ماه نمیتواند چهرهاش را بپوشاند و همیشه نمایان است. بنابراین پرده را کنار بزن و اجازه نده چیزی پنهان بماند.
هوش مصنوعی: ابروی تو به مردم نشان زیبایی و جشن مبارکی داد، به طوری که همه تحت تأثیر آن قرار گرفتند و مجذوب تماشای تو شدند.
هوش مصنوعی: هر کسی تو را مانند ماه شب عید ببیند، به قدری مست و شگفتزده میشود که همچون چشمان تو، در خانهاش بیتاب و بیقرار خواهد شد.
هوش مصنوعی: در هر عید، قیمت پسته همیشه بالا بود و بادام هم به اندازه لبخند و نگاه تو ارزش داشت، اما امسال همهچیز به خاطر تو در دسترس و ارزان شده است.
هوش مصنوعی: در عید اول، عادت بر این است که با زیبایی و ناز خاصی ما را به سمت خود جلب کنند، اما نمیدانیم چرا این جذبه و دلربایی به ما آسیب میزند و باعث میشود که ما را از خود دور کنند.
هوش مصنوعی: صبری کن تا عید دیگری بیاید، چون نتوانی به کمال برسی، در آن عید جدید قربانی کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد
همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد
بی سر و پای از آنم که دلم گوی صفت
در خم زلف چو چوگان تو سرگردان شد
هر که از ساقی عشق تو چو من باده گرفت
[...]
خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ
زیر لب خنده زنانند که کار آسان شد
خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید
[...]
دیده ها تا که بر احوال سخن گریان شد
نقطه روی سخن اشک سخن فهمان شد
بسکه خون در تن الفاظ ازین غم زده خوش
کاسه دایره حرف ز خون پنهان شد
می توان یافت که در هر دو جهانست عزیز
[...]
شاخ طوبای قدش بسکه بخون غلطان شد
شاخۀ مرجان شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.