باز تیر غمزه او بر دل ما کی رسد
این نظر تا بر کی افتد این بلا تا کی رسد
داوری جانها نها آن ابروان بر طاقها
دست کوتاه من محروم آنجا کی رسد
کرده اند آن لب طمع شاهان نه تنها چاکران
چون گدا بسیار شد ما را ز حلوا کی رسد
ذره را صد پاره باید کرد وقت پایبوس
چون گدا بسیار شد با ما ذره ذره خاک آن پا کی رسد
کی رسد گفتم به بالای تو چشم از زیر پای
گفت آن آبی است از پستی و بالا کی رسد
از لبش دشنام میخواهی طلب در هر دعا
با گدا مرسوم سلطان بی تقاضا کی رسد
آن ذقن بی سوز سینه کی بدست آید کمال
سیب شیرین است و بی آسیب گرما کی رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.