اهل دل زلف درازت رشته جان گفتهاند
زین حدیثم بوی جان آمد که ایشان گفتهاند
تا دهانت نیست پیدا وز نظرها شد نهان
خردهبینان وصف آن پیدا و پنهان گفتهاند
زآن دهان چون شکر هر گه حدیث آمد به لب
از لطافت آن سخن شیرین و خندان گفتهاند
قامتی همچون الف داری و ابرویی چو نون
در تو هر آنی که گفتند از پی آن گفتهاند
وصف آن زلف و دهان سوداییان تنگدل
نیک نامفهوم و بیش از حد پریشان گفتهاند
در چمن برخاستست از سرو فریاد و فغان
تا از آن بالا حدیثی عندلیبان گفتهاند
گفتههای نسته از شوق جمال او کمال
هر چه مرغان خوشالحان در گلستان گفتهاند