گنجور

 
کمال خجندی

افتاد دل از پای و ندانم ز چه افتاد

فریاد ز شوخی که ملول است ز فریاد

هر خانه که در کوی طرب ساخته بودیم

سیلاب غمش آمد و بر کند ز بنیاد

گوید به رقیبان که فراموش کنیدش

بنگر بچه فن می کند از عاشق خود باد

مجنون چه کند کاین کشش از جانب ایلیست

گر میل نمیدید دل از دست نمی داد

منعم مکنید از لب شیرین که در آخر

گشتند پشیمان همه از کشتن فرهاد

فرهاد به جز سنگ نمی سفت و من امروز

در سفته ام از عشق به بین صنعت استاد

بفرست به خوارزم کمال این همه دره

گز شوق بغلطنه به آواز گهر زاد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

آباد بر این بر که و این طارم آباد

وز هر دو خداوند جهان کامروا باد

این برکه افروخته چون چشمه خورشید

وین طارم آراسته چون قبله نوشاد

با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد

دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد

ایزد همه آفاق تورا داد سراسر

حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد

معلوم شد از تیغ تو هم نصرت و هم فتح

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد

تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد

یک شهر زن و مرد همی باز ندانند

فریاد من از خنده و بیداد تو از داد

آن روز که زلفین نگون تو بدیدند

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای ملک بدیدار تو چون باغ بگل شاد

عالم بوجود تو چو روح از جسد آباد

با رحمت تو دود سقر مروحه روح

با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد

از حزم تو پوشید زره قامت ماهی

[...]

جهان ملک خاتون

فریاد و فغان در غم هجران تو فریاد

تا چند کنی بر من دلسوخته بیداد

تا کی غم هجران بنهی بر دل ریشم

تا کی نکنی یک شبک از وصل خودم یاد

یک دم نزنم بی تو تو دانی که چنین است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه