فریاد و فغان در غم هجران تو فریاد
تا چند کنی بر من دلسوخته بیداد
تا کی غم هجران بنهی بر دل ریشم
تا کی نکنی یک شبک از وصل خودم یاد
یک دم نزنم بی تو تو دانی که چنین است
با آنکه نیاری ز من خسته دمی یاد
از آتش هجران تو خاکستر محضیم
از ما که رساند به تو پیغام مگر باد
این اشک که می رانمش از رخ بر مردم
با آنکه جگر گوشه بدم از نظر افتاد
گر راست بپرسی سخن مهر و محبّت
با مات نبود ای بت بگزیده ز بنیاد
از ماه رخان جمله جفا گشت مسلّم
گویی به جهان عادت این رسم که بنهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده غم و اندوه عمیق شاعر به خاطر جدایی از belovedی است. شاعر از فریاد و زاری خود در این اندوه سخن میگوید و از بیرحمی معشوق و بیخبری او از حال او شکایت میکند. او احساس میکند که غم جدایی او را فراگرفته و هیچ کس جز باد قادر به انتقال پیامش نیست. شاعر از عشق و محبت سخن میگوید و به طور خاص به تعبیر درد و رنجی که از جدایی احساس میکند، تأکید میورزد. در نهایت، او میگوید که زیبایی معشوق، خود به جفا و بیوفایی میانجامد.
هوش مصنوعی: چرا تا این حد در غم دوری تو ناله میکنی؟ این همه ناله و فریاد بر دل شکستهام چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: تا کی باید غم جدایی را بر دل پارهپارهام تحمل کنم؟ تا کی یک شب هم از وصال تو یاد نخواهی کرد؟
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه هم بدون تو باشم، خودت میدانی که اوضاع چطور است، با وجود اینکه تو از من خستهای و به یاری من نمیآیی.
هوش مصنوعی: ما به خاطر دوری و جدایی تو از هم پاشیدهایم و در واقع هیچ چیز از ما باقی نمانده است. آیا کسی از ما توانسته پیغامی به تو برساند، مگر اینکه باد آن را به گوش تو رسانده باشد؟
هوش مصنوعی: این اشک که از چهرهام میریزد به خاطر این است که حتی با وجود اینکه عزیزترین فردم از نظرم دور شده، نتوانستم خودم را کنترل کنم.
هوش مصنوعی: اگر به درستی بپرسی، موضوع عشق و محبت با من نیست، ای بت زیبای من که از روز نخست انتخاب شدهای.
هوش مصنوعی: از زیباییهای صورتش فتنه و آسیب بر همهٔ عالم مسلّم شده است، گویی در این دنیا عادت شده است که این رفتار بیرحمانه را به راه انداختهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آباد بر این بر که و این طارم آباد
وز هر دو خداوند جهان کامروا باد
این برکه افروخته چون چشمه خورشید
وین طارم آراسته چون قبله نوشاد
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
[...]
ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد
دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد
ایزد همه آفاق تورا داد سراسر
حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد
معلوم شد از تیغ تو هم نصرت و هم فتح
[...]
تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد
تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد
یک شهر زن و مرد همی باز ندانند
فریاد من از خنده و بیداد تو از داد
آن روز که زلفین نگون تو بدیدند
[...]
ای ملک بدیدار تو چون باغ بگل شاد
عالم بوجود تو چو روح از جسد آباد
با رحمت تو دود سقر مروحه روح
با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد
از حزم تو پوشید زره قامت ماهی
[...]
افتاد دل از پای و ندانم ز چه افتاد
فریاد ز شوخی که ملول است ز فریاد
هر خانه که در کوی طرب ساخته بودیم
سیلاب غمش آمد و بر کند ز بنیاد
گوید به رقیبان که فراموش کنیدش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.