از کویت بفردوس اعلی دری است
نثار در تست هرجا سری است
تو رضوان نوشین لبی و شراب
ز دست تو هر قطره ای کوثری است
تو از رحمتی آبت و بند زلف
ز طاوس بر روی آیت پری است
مرو همچو بیانی از پیش چشم
درین گوشه بنشین که خوش منظری است
ز دودم بپرهیز کز سوز عشق
بهر عضو من آتش دیگری است
کجا ملک حسن تو باید شکست
که هر سر ز دل ها نرا لشکری است
عجب آتش است آتش دل کمال
که دوزخ ازین شعله خاکستری است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تعنت کنندش گر اندک خوری است
که مالش مگر روزی دیگری است
که گویند نقدینۀ دیگری است
ولی بام این خانه را هم دری است
مپندار کز بهر بازیگری است
سراپرده ای این چنین سرسری است
بهر بیتی از آن ز بستان دری است
تر و تازه چون گلستان دفتری است
نه آخر از امروز پس محشری است
به پاداش هر نیک و بد داوری است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.