این چه مجلس چه بهشت این چه مقام است اینجا
عمر باقی رخ ساقی لب جام است اینجا
دولتی کز همه بگذشت ازین درنگذشت
شادئی کز همه بگریخت غلام است اینجا
چون در آیی به طربخانه ما با غم دل
همه گویند مخور غم که حرام است اینجا
ما ورای فلکیم از بر ما گر بروی
برو آهسته که جام و لب بام است اینجا
نیست در مجلس ما پیشگه و صف نعال
شاه و درویش ندانند کدام است اینجا
چو صف عود همه سوخته و گرم رویم
بجز از زاهد افسرده که خام است اینجا
چند پرسی چه مقام است کمال اینکه تراست
این مقامی که نه منزل نه مقام است اینجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک مجلس خوشی و شادی میپردازد که در آن نه تنها مقام و رتبه اجتماعی اهمیت ندارد، بلکه همه برابری دارند و در کنار هم در حال لذت بردن هستند. شاعر به زیبایی و شادابی این مکان اشاره میکند و بیان میکند که غم و اندوه جایی در این مجلس ندارد. همچنین، اشاره میشود که افرادی چون زاهدان که خود را جدی میگیرند، در اینجا و در چنین فضایی بیمعنی هستند. در نهایت، شاعر میگوید که این مقام نه منزل و نه مقام خاصی است، بلکه جایگاه والایی از شادی و آزادی است.
هوش مصنوعی: این چه دورهمی زیبا و چه شادی است که در آن قرار داریم! این چه جایگاه عالی و دلنواز است که عمر جاودانی در آن جاری است و زیبایی ساقی کنار جام به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: دولتی که از همه مسائل و مشکلات عبور کرده، از این مورد نمیگذرد. و شادیای که از همه دور شده، در اینجا مانند یک بنده است.
هوش مصنوعی: وقتی که به مهمانی شادی ما میآیی، همه به تو میگویند غم را فراموش کن و ناراحتی را کنار بگذار، چون در اینجا جای غم و غصه نیست.
هوش مصنوعی: ما از آسمان و فضا فراتر هستیم؛ اگر به سمت ما میآیی، آرام بیا، زیرا در اینجا جام و لب بام وجود دارد.
هوش مصنوعی: در مجلس ما هیچ تفاوتی بین مقامها و وضعیتهای اجتماعی نیست و هیچکس نمیداند که در اینجا چه کسی از شاه و چه کسی از درویش است.
هوش مصنوعی: وقتی همه چیز در آتش این دنیا سوخته و تبدیل به خاکستر شده، فقط زاهد مایوس و بیاحساس است که در اینجا باقی مانده و درک عمیقی از حقیقت ندارد.
هوش مصنوعی: چند بار از من دربارهٔ مقام و مرتبهات سوال میکنی؟ باید بگویم که کمال واقعی در این است که این مقام، نه منزلگاه است و نه مکان خاصی. اینجا جایی است که همهچیز فراتر از تعریفها است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طرف باغ و لب جوی و لب جام است اینجا
ساقیا خیز که پرهیز حرام است اینجا
شیخ در صومعه گر مست شد از ذوق سماع
من و میخانه که آن حال مدام است اینجا
لب نهادی به لب جام و ندانم من مست
[...]
کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا
جلوهٔ مردم آزاده حرام است اینجا
هرکه بگذشت در این کوی به بند افتادهست
طائر بی قفس و دام کدام است اینجا
آنکه هر گام بلغزید در این کوی برفت
[...]
مستی و بی خبری رتبه عام است اینجا
ابجد تازه سوادان خط جام است اینجا
از سفر کردن ظاهر، نشود کار تمام
هر که در خویش سفر کرد تمام است اینجا
نشود جمع، زبان آوری و سوختگی
[...]
نه همین طوق گلو حلقهٔ جام است اینجا
گر همه موج شراب است که دام است اینجا
زله از خوان لئیمان چه بری بهر عیال
جز ندامت که کشی بر تو حرام است اینجا
بندهٔ پیر خرابات شوم کز ره لطف
[...]
هست این میکده و دعوت عام است اینجا
قسمت باده به اندازهٔ جام است اینجا
حرف آن راز که بیگانهٔ صوت است هنوز
از لب جام چکید است و کلام است اینجا
نشه از حال بگیرند و گذشتند ز قال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.