ای غمت یار بی نوایی ها
با من از دیرش آشنایی ها
از چراغ رخت به خانه چشم
در شب تیره روشنایی ها
گفت پای از رهت گریزانم
تا به کی این گریز پایی ها
سگ کویت به من نمود رقیب
بودش این هم ز خود نمایی ها
مفلسانیم مست و باده طلب
می کنیم از لبت گدایی ها
نه سمرقندئی نه زاهد چیست
خنکی ها و پارسایی ها
پاکبازی بشوی دست کمال
به می روشن از دغائی ها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و تنهایی خود میگوید و ارتباط عمیقش با معشوق را بیان میکند. او به یاد آشناییهای دیرینهاش با معشوق میافتد و به روشنی چشم او در شب تار اشاره میکند. شاعر از گریز از راه معشوق صحبت کرده و حسرت و ناکامیاش را در یافتن عشق بیان میکند. او به تکرار گداییاش از لب معشوق اشاره دارد و در نهایت به این نکته میرسد که تفاوتی بین گیاهان و زاهدان وجود ندارد و باید از تزویر دوری کرد و به حقیقت نزدیک شد.
هوش مصنوعی: ای غم تو دوست صمیمی همه بینواییها هستی و من از زمانی دور با تو آشنا هستم.
هوش مصنوعی: از نور چشمانت در شب تاریک، روشنی و گرما به زندگی من میبخشد.
هوش مصنوعی: گفت که من از مسیر تو فرار میکنم، اما تا کی میتوانم این فرار را ادامه دهم؟
هوش مصنوعی: سگ تو به من نشان داد که رقیب تو چه کسی است و این هم ناشی از خودنماییهاست.
هوش مصنوعی: ما فقیران هستیم و به دنبال نوشیدنی و خوشی از لبهای تو هستیم، مانند گدایانی که برای نیازهای خود التماس میکنند.
هوش مصنوعی: نه من از سمرقند هستم و نه زاهدی که به پارسایی و خنکای زندگی بپردازد.
هوش مصنوعی: به خودت بیندیش و از غم و دغدغهها رهایی یاب، با قلبی پاک و خالص، به شادی و روشنی دست یاب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه دید این گریز پاییها
شد جداییش ازین جداییها
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.