گنجور

 
کمال خجندی

مبارک منزلی خوش سرزمینی

که آنجا سر برآرد نازنینی

براین من که گر باشد جز این نیست

که حوری هست و فردوس برینی

یقین دانی که چشمش عین فتنه است

گرت حاصل شود عین الیقینی

به آن لب ملک دلها شد مسلم

سلیمان ملک راند به انگبینی

جو پیش رخ خط آری سوزیم جان

شد این حرفم درست از پیش بینی

بشوید چشمم از غیرت به صد آب

چو بینم بر درت نقش جبینی

کمال از سینه گل مهر آن سرو

تزید صدر پی بالا نشینی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

دلا تا نازکی و نازنینی

برو که نازنینان را نبینی

در این رنگی دلا تا تو بلنگی

نیابی در چنان تا تو چنینی

در آیینه نبینی روی خوبان

[...]

امیرخسرو دهلوی

سزد گر نیکویی در من ببینی

که خودکام و جوان و نازنینی

به گاه خنده چون دندان نمایی

مرا اندر میان چشم شینی

مسلمان دیدمت، زان دل سپردم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه