گنجور

 
مولانا

دلا تا نازکی و نازنینی

برو که نازنینان را نبینی

در این رنگی دلا تا تو بلنگی

نیابی در چنان تا تو چنینی

در آیینه نبینی روی خوبان

که تا با خوی زشتت همنشینی

تو زیبا شو که این آیینه زیباست

تو بی‌چین شو که آیینه است چینی

مشو پنهان که غیرت در کمین است

همی‌بیند تو را کاندر کمینی

ز خود پنهان شدی سر درکشیدی

ببستی چشم تا خود را نبینی

به لب یاسین همی‌خوانی ولیکن

ز کینه جمله تن دندان چو سینی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

سزد گر نیکویی در من ببینی

که خودکام و جوان و نازنینی

به گاه خنده چون دندان نمایی

مرا اندر میان چشم شینی

مسلمان دیدمت، زان دل سپردم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
اوحدی

گل بی‌خار ازین منزل، که بینی

که چیدست؟ ای برادر، تا تو چینی؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه