گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری

خال مشکین رخ رنگین لب شیرین داری

تو چه دانی ز من و حال من ای شمع چگل

که چو من عاشق دل سوخته چندین داری

بی نیازی و نیازت بمن بیدله نیست

پادشاهی و فراغ از من مسکین داری

گفتة رسم وفا دارم و آئین جفا

آن نداری سر یک موی ولی این داری

ای صبا نکهت آن زلف مگر نشنیدی

که هوای چمن و برگ ریاحین داری

دعوی زنده دلی از تو تکونیست کمال

گر شب فرقت جانان بر بالین داری