کجا باشد چو می روشن ضمیری
که دارد به ز ساغر دستگیری؟
جوانی کو ننوشد بادهٔ شوق
ز دست نازنینی دلپذیری
اگر پیری رسد آن بی ارادت
ورا نبود نصیب از هیچ پیری
چه گویم چیست چشم دلفریبش
گزین شوخی بلای بی نظیری
به امّیدی سپر کردیم سینه
که با ما هم رسد ز آن غمزه تیری
خیالی کیست پرسیدی بر این در
که خواهد بود درویشی فقیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به قدرت آفرید اندازهگیری
ز دادار جهان قدرتپذیری
مرا گوئی که تو خصم حقیری
تو هم مرد دبیری نه امیری
مسلمان وار پندت داد خواهم
تو خود پند مسلمان کی پذیری
فراوانت پلنگانند خصمان
[...]
مبرا حکمش از زودی و دیری
منزه ذاتش از بالا و زیری
فرس میراند نوشروان چو تیری
بره در چون کمانی دید پیری
موحّدوار کن در عشق سیری
مبین گر صادقی جز دوست غیری
چنان بی خویش می باید محقّق
که مسجد باز نشناسد ز دیری
ز دست خو خلاصی جوی خود را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.