گنجور

 
 
 
رباعی ۸۱ به خوانش سهیل قاسمی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود

حال من از اقبال تو فرخنده شود

وز غیر تو هر جا سخن آید به میان

خاطر به هزار غم پراگنده شود

خواجه عبدالله انصاری

چون جان تو در علم یقین زنده شود

تن در سر این کار ترا بنده شود

توفیق در این هردو چو گردید رفیق

می دان که دل از جهان ترا کنده شود

کمال‌الدین اسماعیل

هرگونه زراه صدق گویند شود

مجموع بقول او پراگنده شود

هر لفظ که نیست جان معنی با او

دشوار دل مرده بدو زنده شود

مولانا

گوید چونی خوشی و در خنده شود

چون باشد مردهٔ ای که او زنده شود

امروز پراکنده نخواهم گفتن

هرچند که راه او پراکنده شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه