گنجور

 
 
 
رودکی

نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود

حال من از اقبال تو فرخنده شود

وز غیر تو هر جا سخن آید به میان

خاطر به هزار غم پراگنده شود

خواجه عبدالله انصاری

چون جان تو در علم یقین زنده شود

تن در سر این کار ترا بنده شود

توفیق در این هردو چو گردید رفیق

می دان که دل از جهان ترا کنده شود

خیام

روزی که نهالِ عمر من کنده ‌شود،

و اجزام ز یک‌دگر پراکنده شود؛

گر زان‌ که صراحیی کُنند از گِل من،

حالی که ز باده پُر کنی زنده شود.

کمال‌الدین اسماعیل

هرگونه زراه صدق گویند شود

مجموع بقول او پراگنده شود

هر لفظ که نیست جان معنی با او

دشوار دل مرده بدو زنده شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه