گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
رباعی شمارهٔ ۲۱ به خوانش داوود ملک زاده
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ابوسعید ابوالخیر

سیمابی شد هوا و زنگاری دشت

ای دوست بیا و بگذر از هرچه گذشت

گر میل وفا داری اینک دل و جان

ور رای جفا داری اینک سر و تشت

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
قطران تبریزی

بالات بود بسان سروان بهشت

با خال تو خال حور فردوسی زشت

رضوان که همی عنبر زلف تو سرشت

یک نقطه همی چکید و بستوده بهشت

مسعود سعد سلمان

آن شیر که او به صید جز شیر نکشت

گشت از پس آن خوابگهش چون خرخشت

مسعود ملک نخست یک زخم درشت

زد بر مغزش چنانکه بگذشت از پشت

خیام

چون چرخ به کام یک خردمند نگشت

خواهی تو فلک هفت شمر‌، خواهی هشت

چون باید مرد و آرزوها همه هشت

چه مور خورَد به گور و چه گرگ به دشت‌!

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
امیر معزی

در راه نسا ای ملک پاک سرشت

جز سنگ ندیدم به دل سبزه و کشت

دوزخ دره‌ای گذاشتم ناخوش و زشت

چون پیش تو آمدم رسیدم به بهشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه